دیدار از مالزی - بخش سوم

<<<لیم گوه تنگ (Lim Goh Tong ) تاجر چینی ثروتمند و برجسته ای که به خاطر تبدیل یکی از مناطق ناشناخته مالزی به یکی از معروف ترین مکان های دنیا مشهور است، روزگاری ثروتمند ترین شهروند مالزی محسوب میشد. بر اساس زندگی نامه اش در 1918 در دهکده ای در فوجیان چین متولد شد و در نوجوانی به مالزی مهاجرت کرد. در جوانی لیم گوه تنگ وارد تجارت ماشین های دسته دوم شد.در دهه چهل نیاز زیادی به ماشین آلات سنگین برای عملیات در معدن و مزارع کائوچو وجود داشت. چند سال بعد شریک یک کمپانی معدن آهن شد و بعد در یک سرمایه گذاری مشترک، کمپانی تولید قلع را  تاسیس کرد و از این راه ثروت زیادی بدست آورد و همراه عمویش وارد کار ساختمان سازی شد و به زودی معروفیت نیز به ثروتش اضافه شد. مخصوصا بعد از ساختن دو سد معروف مالزی. فکر تاسیس یک استراحتگاه و مکان تفریحی موقعی به ذهن او خطور کرد که در ارتفاعات کامرون مشغول غذاخوردن بود. بعد از تحقیقات لازم مکانی را به نام گنتینگ سمپاه، مناسب یافت و بعد از گرفتن مجوزات لازم از دولت فدرال شروع به کار کرد. ساخت جاده از میان کوهی پوشیده از درختان جنگلی، تامین آب و برق و ایجاد سیستم فاضلاب و ....کاری بود که به سرمایه هنگفت و تلاش شبانه روزی احتیاج داشت و او بالاخره موفق به انجام این کار شد و بعدها ظرف چند دهه این استراحتگاه و مکان تفریحی کوچک را تبدیل به یک امپراطوری بزرگ چینی کرد.>>>


امروز Genting Highlands یا ارتفاعات گنتینگ در پاهانگ مجموعه ای از کازینو و شهربازی، مرکز خرید و رستوران و مکان توریستی در مالزی است که اولین مجموعه هتل جهان را از نظر تعداد اتاق دارد. واقع شده بر قله کوهی مه گرفته و مملو از درخت که با استفاده از تله کابین و یا جاده ای که در دل جنگل کشیده شده دسترسی به آن امکان پذیر است.



فرزندان لیم گوه تنگ امروزه جزء ثروتمندترین خانواده های دنیا محسوب میشوند. گروه گنتینگ بعدها با سود سرشاری که از این مجموعه هتل و کازینو به دست آوردند وارد تجارت در زمینه های دیگری چون ساخت کشتی های کروز، املاک و مستغلات، تولید برق، نفت و گاز و کاغذ و حتی کشاورزی شدند.

این کازینو مملو از قماربازان چینی و توریست های غربی است. چینی ها روز اول سال نو قمار می کنند و معتقدند اگر ببازند تمام پول های کثیف سال قبل را از زندگی خود پاک کرده اند و اگر برنده شوند پولی را که سال قبل حقشان بوده و نصیبشان نشده، به چنگ آورده اند؟؟؟




دولت مالزی چهل درصد درآمد این مجموعه را به عنوان مالیات به خود اختصاص میدهد. اما به طور جدی و قانونی از ورود مالایی ها به محوطه کازینو جلوگیری می کند و اجازه قماربازی به مسلمانان نمی دهد. پلیس مالزی جلوی در ورودی کارت شناسایی شهروندان را کنترل می کند. در کارت شناسایی مالایی ها کلمه "مسلم" ذکر شده است. داخل کازینو دود سیگار قماربازان آنچنان فضا را مه آلود کرده که امکان ایستادن و تماشاکردن از انسان سلب می شود. اما جالب است که در  همین مجموعه نیز صدای بانگ روح نواز اذان از هر گوشه ای به گوش میرسد. هر نقطه ای از کشور مالزی که باشید بانگ اذان چندین بار در شبانه روز شما را به سوی پرستش خداوند یکتا دعوت می کند.


اندکی پایین تر از قله در دامنه کوه و در دل جنگل معبدی چینی بنا شده به نام Chin Swee Caves با مجسمه غول پیکری از بودا .


 

در کنار مجسمه و در دل جنگل، مجموعه ای به نام "بهشت و جهنم " ساخته شده است که به شکل سمبلیک لایه های چند گانه جهنم و نوع عذاب هایش را به نمایش می گذارد. طبقه اول مخصوص دسته بندی تازه واردین است. فرد اگر در زندگی این دنیا انسان خوبی باشد، مستقیم روانه بهشت خواهد شد و خدای شادی، خوشبختی و سلامتی از او محافظت خواهد کرد. اگر اعمال بد و خوب فرد مساوی باشد بر اساس اصل تناسخ دوباره در جسم دیگری به این دنیا برخواهد گشت. و اگر انسان گنه کاری باشد بر اساس نوع گناهانش به یکی از طبقات نه گانه فرستاده می شود و مشمول مجازات ابدی خواهد بود.


 

 یکی از طبقات جهنم مخصوص مجازات کسانی است که در زندگی این دنیا قمار می کردند. اما جالب است که هزینه معبد و مجموعه"بهشت و جهنم" از محل درآمد  قمارخانه گنتینگ در بالای همان کوه تامین شده!!!




مردم امروز دنیا در عصر تمدن انفورماتیک و بمباران اطلاعاتی اینترنت و ادعای سفر به کرات دیگر هنوز به شدت مذهبی و خرافاتی اند. کوالالامپور و شهرهای دیگر مالزی مملو از معابد چینی کوچک و بزرگ غالبا جدید ساخت است که در طول روز شهروندان بت پرست را برای عبادت به سوی خود می کشانند تا برای مجسمه های سنگی عود روشن کنند و حاجت بطلبند. چیزی شبیه امامزاده های خودمان.

چینی ها برای مجسمه بودا، برنج و روغن نذری میبرند و چون خودشان میدانند مجسمه قادر به خوردن برنج نیست بنابراین این نذری ها به کارمندان معبد تعلق می گیرد. هر چند در مالزی غربی انسان فقیر و محتاج به ندرت دیده می شود و کارمندان معبد احتیاجی به برنج نذری ندارند. این بت پرستان مدرن قرن بیست و یک پیش خود چه می اندیشند. آیا مجسمه سنگی بودا جواب دعاهایشان را خواهد داد. چگونه مشرکین با ساختن مذاهبی چون هندوئیسم و شخصیت هایی واهی چون بودا و.... انسان ها را از یاد پروردگار دور نگه داشته اند و با شستشو دادن مغز، قدرت تفکر انسان را فلج کرده اند. حداقل درمالزی اسلام ناب جلوی چشمان این بت پرستان است و قادر به دیدنش نیستند.
 اینجا نسخه بدلی از بوروبودو اندونزی با آن وسعت وجود ندارد و اکثر این معابد کوچک و جدید ساختند . با این وجود برای تعداد اندکی از آنها قدمت چند صد ساله تراشیده اند (بخصوص در مالاکا) تا حضور هندی ها و چینی ها را در کشور جدید ساخت مالزی اندکی به عقب ببرند.
 تعداد معابد بودایی و هندی در این کشور بسیار زیاد است که با هزینه های هنگفتی توسط سرمایه داران چینی و هندی ساخته میشوند. و البته محل جذب توریست هم به حساب می آیند.



معبد کک لوک سی _ بزرگترین معبد بودایی ها در جنوب شرقی آسیا. پنانگ _ مالزی

 
                    Tebrau Glass Temple-Johor_ Malaysia

معبدی شیشه ای در جوهور . این یکی از همه جالب تر است. مجسمه بودا و مسیح در کنار هم که هر دو را به جای خدا پرستش می کنند. فضای پرزرق و برق معبد من را به یاد حرم های مطهر کشور خودمان می اندازد. مسیح و بودا اگر امروز وجود داشتند راضی می شدند که پیروانشان چنین مکان باشکوهی را برای آنها  بسازند و چنین مکان هایی با خصلت ساده زیستی این دو شخصیت هم خوانی دارد؟
             

                                 معبد تیان هو - کوالالامپور



Batu Caves -  مجسمه بزرگترین خدای موروگان(خدای جنگ و پیروزی)  - سیزده کیلومتری شمال کوالالامپور .هر ساله در روز خاصی هندو مذهبان از کشورهای مختلف برای انجام مناسک مذهبی در این مکان جمع میشوند و علم های بزرگی را (مانند مراسم عاشورا) از معبد شری ماهاماریامان به اینجا حمل می کنند.



------------------------------------------------------------------------------------

 معبد شری ماهاماریامان- قدیمیترین و ثروتمندترین معبد هندوها در کوالالامپور .


                                                                                                          ادامه دارد.....

دیدار از مالزی- بخش دوم

دو سرزمین اندونزی و مالزی تا قبل از مرزبندی های جغرافیایی جدید در 70 - 60 سال پیش سرزمینی واحد بودند با ویژگی های مشابه اقلیمی و جغرافیایی. حتی امروز نیز این دو خطه مالزی و اندونزی نام گرفته از جهات بسیاری شبیه اند. با این تفاوت که مالزی در شرایط نوین جهانی مدیریت پیشرفت ملی را از آغاز بر اساس توسعه روابط اقتصادی و بعضا فرهنگی با مراکز سیاسی و اقتصادی و فرهنگی جهان قرار داد.

چینی ها با این حجم جمعیتی مدت زمان زیادی نیست که به کشور تازه تاسیس مالزی وارد شده اند و اقتصاد کشور را در دستان خود گرفته اند. این پولی که آنها در تبادل های اقتصادی جدید وارد مالزی کرده اند برای خالی کردن جیب مسلمانان و غارت ثروت شان و بردن آن به چین است. فعالیتی که چینی ها در مالزی امروز به نام ""سازندگی و پیشرفت""  انجام می دهند البته که با تعریف کلاسیک استعمار فاصله دارد اما بسیار جهود منشانه و کثیف به نظر میرسد.

                                  --------------------------------------------------------------------

59 درصد کشور مالزی از جنگل پوشیده شده که بیست درصد گونه های جانوری دنیا در آن یافت می شود با 14،500 نوع درخت و گونه های گیاهی مختلف و نوعی از Rafflesia که بزرگترین گل دنیاست.


 در دهه های اخیر گسترش سریع صنعت تولید الوار موجب فرسایش جدی منابع جنگلی مالزی شده است. شرکت های بزرگ و غالبا چینی در جنگل ها مشغول قطع درختان به منظور ایجاد مزارع برای کاشت درخت پالم هستندکه از روغن آن در ساختن مواد آرایشی _  بهداشتی استفاده می کنند.

تا همین اواخر مالزی بزرگترین تولید کننده روغن پالم (palm oil) در دنیا بود. اما در سالهای اخیر اندونزی این جایگاه را از آن خود کرده است.



روغن خرما به عنوان یکی از دلایل اصلی صدمه به محیط زیست طبیعی شناخته شده است. اثرات آن شامل جنگل زدایی و اتلاف سکونت گاه های رو به انقراض اورانگوتان و ببرهای سوماترا و افزایش چشمگیر گازهای گلخانه ایست. آلودگی، به خاطر وجود لجنزارهای ذغال کک در جنگل های بارانی اندونزی و مالزی تشدید شده، زیرا حاوی ذخایر زیادی از کربن بودند که وقتی درختان قطع می شدند، راه خود را از طریق آب ها به مزارع باز می کردند.


عکس هوایی جنگل زدایی در بورنه ئو مالزی برای کاشت مزارع درخت پالم

جنگل زدایی در مالزی تنها به گونه های گیاهی و جانوری آسیب نمی رساند. بورنه ئو مالزی(مالزی شرقی) محل سکونت گروه هایی از انسان هاست که هنوز به شکل بدوی در دل جنگل های آن زندگی می کنند.

 این مردم قبیله نشین امروزه به یکی از چالشهای دولت مالزی یا گردانندگان اصلی آن تبدیل شده اند. فرماندار ایالت ساراواک حق و حقوقی برای این مردم در زمینی که زندگی می کنند قائل نیست. پروژه ساخت سد های هیدروالکتریک برای تولید برق، خساراتی را به زمین های محل زندگی آنها وارد کرده. بعضی از این قبایل کشاورزند و غذای خود را در زمین می کارند یا در بین گیاهان ومیوه های جنگلی پیدا میکنند. بعضی از آنها شکارچی گوزن و حیوانات کوچک ترند و با وسائلی مانند دارت و یا silent blowpipe به شکار حیوانات می پردازند و عده ای نیز کنار رودخانه ها ماهی میگیرند. اگر آنها جنگلی را که غذا به آنها می دهد از دست بدهند وضعیت بدی پیدا خواهند کرد. قطع درختان و آلوده کردن رودخانه ها باعث مرگ ماهی ها میشود. شرکت های غالبا چینی که مسئول قطع درختان هستند، مانند شین یانگ، اینترهیل و سم لینگ و... حمایت کامل دولت را در پشت سرخود دارند و جنگل نشینان دائم تشویق یا تهدید می شوند که از آنجا مهاجرت کرده و به اقامتگاههای ساخت دولت نقل مکان کنند و به جای جمع کردن غذا به شیوه زندگی شهرنشینی روی آورند و البته در ازای آب و برقی که دولت در اختیارشان قرار میدهد پول پرداخت کنند. لازم به ذکر است که بسیاری از این مردم قبیله نشین مسلمان هستند و تا قبل از حضور چینی ها خودکفا بودند. اما در این اواخر با فقر زیاد روبه رویند. بخشی از آنها در جامعه شهری حل شدند. ولی آنهایی که مانده اند فقیرند. دولت دیپارتمانی بانام "جاباتان حال احوال  اورنگ اصلی" (JHEOA ) تشکیل داده و از این طریق بر زندگی این مردم نظارت دارد.


                       اورنگ اصلی مشغول درست کردن آتش


به چهره این جنگل نشینان و آن دو عکسی که در یادداشت اول نصب شده بود دقت کنید. دولت آنها را بومیان سرزمین مالزی قلمداد می کند. اما در فیزیک و چهره و مو و رنگ پوست شان چیزی جز نژاد افریقایی دیده نمی شود. اینجا هم همان داستان جنگل نشینان اندونزی تکرار شده است. آنها هنوز هم ظاهرا از پس حمله جنایتکاران ارتش صلیب و متفرق شدن و فرارشان به انتهای زمین، از ورود به جامعه هراس دارند و زندگی در انزوا را ترجیح میدهند. آنها از مردم شهر و حضورشان در جنگل خشنود نیستند. با این همه از هم نژادان مفلوک خود در افریقای امروز خوشبخت ترند.




 




قبل از هر چیز باید مشخص کرد که منظور از کلمه "بومی "در سرزمینی چون مالزی و اندونزی به چه معناست. اگر این مردم را آن طور که دولت مالزی ادعا می کند بومی تصور کنیم باید قدمت حضوری چند هزار ساله برایشان قائل شویم که در آن صورت سوالاتی اساسی مطرح میشود که در این چند هزار سال سکونت در منطقه چرا این مردم هنوز برهنه اند؟ شهر یا روستایی نساخته اند؟ به مرحله تولید نرسیده اند و همچنان مشغول جمع کردن دانه و میوه خوراکی از زمین اند.

 برای هیچ کدام از این سوالات پاسخی یافت نخواهد شد. هر چقدر به اعماق سرزمین اندونزی یا جنگل های استوایی مالزی شرقی پیش برویم رد و نشان تمدن کمتر خواهد شد. به دلیل اینکه در چنین جغرافیایی امکان بهره برداری از زمین و تولید کم است. اما از مالزی شرقی به طرف غرب با شهرهایی مدرن روبرو خواهید شد. ظاهرا در مالزی غربی نیروی کار بیشتری برای شهرسازی وجود داشته است.

 سرزمین اندونزی و مالزی زمانی حضور انسانی به خود دیده اند که فرار ساکنین افریقا و هند به انتهای زمین از پس حمله ارتش کلیسا به شرق صورت گرفته. اما از آن هنگام تا کنون نه ردی ازمعماری، نه تولید و نه هیچ چیز دیگر نمی توان در این مناطق پیدا کرد. تنها جنگل گردیست و پر کردن شکم با میوه های درختی. اگر آنطور که در کتاب های تاریخ نوشته اند چینی ها نزدیک 90 - 80 سال است که به طرف مالزی سرازیر شده اند و به راحتی شروع به سرمایه گذاری در معادن و آباد کردن هر کوه و تپه ای کرده اند، پس با مقاومت و نیروی محلی مواجه نبوده اند. زمین مالزی صاحب و مدعی نداشته است.

مسئله دوم این که دولت مالزی، مردم مسلمانی را که ساکن نیمه غربی اند و ما به اسم "مالایی" میشناسیم، به مانند این جنگل نشینان، بومی این منطقه تصور می کند.



مردمی گاها با چشم های کشیده و موی صاف و پوست روشن تر که به نژاد های شرق آسیا شبیه ترند. اما باز هم رگه هایی از نژاد افریقایی را در چهره دارند. همانند تصویر بالا.
به این عکس دوباره نگاه کنید. نفر وسط دختر مسلمان مالایی است. اما چهره او به چینی ها نیز شبیه است. این گروهی که به اسم مسلمان مالایی (در مالزی غربی) شناسانده شده اند اکثر دورگه هستند. تشخیص این که این مردم چه زمانی به این سرزمین مهاجرت کرده اند و چه زمانی به دین اسلام گرایش پیدا کرده اند تقریبا غیر ممکن است.



لب و بینی پهن و افریقایی این چهره نیز  دورگه بودن آنرا مشخص می کند.


       چشم های این دختر افریقایی اندکی بادامی و کشیده شده.
         -----------------------------------------------------------------------
در مالزی مسجد قدیمی و تاریخی یافت نمیشود. خشونت بی حد و حصر ارتش کلیسا و کنیسه به افریقا در حدی بوده که این مهاجران در مالزی شرقی تا همین دهه های اخیر نیز جرات پایین آمدن از درخت و ساخت حتی یک مسجد برای خود را نداشتند. در مالزی غربی نیز وضع به همین صورت است. و چون مسجد قدیمی و تاریخی موجود نیست مطابق معمول  دست به دامن جعلیات میشوند.

این بنا را یکی از قدیمی ترین مساجد مالزی معرفی می کنند به نام کامپونگ لوت که به خانه های قدیمی چینی می ماند. از روی کدام نشانه باید این ساختمان و ایوان مقابلش را یک مسجد نامید؟
         -----------------------------------------------------------------------
مسجد کامپونگ کلینگ در مالاکا. اینجا هم به جای گنبد، سقف هرمی شکل می بینید که به سبک چینی ساخته شده. اما ساخت بنا را به مسلمانان هندی نسبت می دهند؟؟؟مناره آن شبیه طرح بتکده های چینی است. شهر مالاکا مملو از بناهای منسوب به پرتغالی ها و هلندی ها، چند کلیسا و قدیمی ترین معبد هندو ها در اواخر قرن 18 ؟؟؟ و معابد چینی هاست. از سال 2008 مالاکا به لیست میراث جهانی یونسکو اضافه شده است. قصه ها و افسانه های مالزی بیش از همه درباره این منطقه ساخته شده.
                                           -------------------------------------------------------------------
مسجد کامپونگ هولو - مالاکا - کمی بالاتر از مسجد کامپونگ کلینک. باز هم به سبک معماری ساختمان های چینی. کامپونگ در زبان مالایی به معنای دهکده است.
              -------------------------------------------------------

مسجد ترانکوارا یا تنگ کرا، قدیمیترین مسجد در مالاکا. قدمت تمامی این ساختمان ها را تا 200 سال به عقب میبرند که صحیح به نظر نمی رسد. زیرا باید رد و نشان تجمع و حیات دویست ساله روستایی نیز در اطراف این مساجد وجود داشته باشد که نیست. به نظر می آید این ساختمان ها مربوط به مالکان و سرمایه گذاران چینی بوده که عمری بیش از 50 سال هم ندارد و در سال های اخیر تبدیل به مسجد کرده اند.


                                                             ( ادامه دارد...)



دیدار از مالزی- بخش اول


کشور مالزی با سیستم سلطنت مشروطه فدرال در جنوب شرقی آسیا قرار دارد.با مساحتی نزدیک به  330،000 کیلومتر مربع که دریای چین جنوبی آنرا به دو بخش تقسیم می کند:

      -مالزی غربی یا شبه جزیره مالزی با یازده ایالت

      -مالزی شرقی یا بورنه ئو مالزی،شامل دو ایالت و مردمی با زندگی قبیله ای و جنگل نشین

این کشور که در 1957 به عنوان کشوری مستقل به رسمیت شناخته شده است با تایلند،اندونزی و بورنه ئو مرز زمینی مشترک دارد و با سنگاپور، ویتنام، فیلیپین و باز هم قسمتی از اندونزی مرز دریایی.جمعیت آن حدود 28 میلیون نفر است که بیشتر آن ساکن نیمه غربی اند. مردم این سرزمین تنها چنددهه است که از زندگی قبیله ای در روستاهای جنگلی به شهرنشینی روی آورده اند.

در دهه 80 تحت مدیریت دکترمحضربن محمد که 22 سال در مقام نخست وزیری باقی ماند، رشد اقتصادی و شهرسازی در مالزی سرعت بالایی به خود گرفت.


در این شبه جزیره گرم که میزان رطوبت نیز در آن بالاست چیزی به نام "تغییرات فصلی" وجود ندارد و دمای هوا در کل روزهای سال به طور میانگین حدود 28 درجه ثابت می ماند و باین ترتیب کارخانه های اتومبیل سازی را از نصب بخاری در ماشین های تولید داخل بی نیاز می کند.

 نه ایالت از سیزده ایالت این سرزمین پادشاهی مخصوص به خود دارد که به نام (سلطان ) شناخته میشوند. از میان آنها و براساس رای گیری، پادشاهی برای کل کشور به مدت پنج سال انتخاب میشود که بیشتر فرمایشی است و در تصمیم گیری های کشوری دخالت نمی کند. رئیس دولت اما نخست وزیر است که هر چهارسال یکبار از طریق انتخابات سراسری برگزیده میشود. دولت به صورت استانی و همچنین قوانین فدرال اداره میشود. هر استان پارلمان و بدنه اجرایی خود را دارد و دولت فدرال بر اداره کشور نظارت می کند. مالزی دو پایتخت دارد. کوالالامپور پایتخت تجاری و شهر پوتراجایا که پایتخت اداری و مقر دولت فدرال است.

از آنجایی که مردم مالزی تا همین چند دهه پیش قبیله نشین بودند، وجود پادشاه در این کشور، آن هم از خانواده ای سلطنتی جای سوال دارد. مالزی معماری بومی ندارد و قصرهای سلطنتی قدیمی نیز در آن به چشم نمی خورد. بنابراین این خانواده های سلطنتی بدون قصر از کجا سربرآورده اند و شجره نامه خاندان آنها به کجا منصوب است؟

 

ایستانا نگارا- قصر سلطان مالزی در کوالالامپور که دوسال است موزه شده - می گویند این قصر در1928 به وسیله میلیونری چینی ساخته شده؟؟؟؟  درجنگ جهانی دوم در اختیار ژاپنی ها و بعدها انگلیسی ها قرار گرفته.


مالزی از زمان شکل گیری تا کنون از رشد اقتصادی بالایی برخوردار بوده است. اقتصادی که هرروز با زیربنایی از منابع طبیعی تقویت و درسطح علوم، صنعت، تجارت و توریسم گسترش می یابد. دولت دخالت مستقیم در فعالیت های اقتصادی ندارد و اکثر سرمایه گذاری ها توسط کمپانی های خارجی انجام میشود. اما تعامل نزدیک دولت و بخش خصوصی منجر به آسان شدن تجارت شده و سود حاصل ازآن از طریق مالیات به دولت بازمی گردد. ثبات اقتصادی و سیاسی در مالزی و همچنین امنیت بسیار بالایی که در این کشور وجود دارد، به جذب بیشتر سرمایه گذاران خارجی کمک کرده. در نتیجه از 1957 تا 2005 میلادی با میانگین 6.5 درصد رشد اقتصادی سالانه، یکی از بهترین رکوردها را در آسیا داشته و سال 2011 به عنوان سومین اقتصاد بزرگ در ASEAN و بیست و نهمین کشور توسعه یافته دنیا معرفی شده است. این سرمایه گذاری ها و برنامه های منظم توسعه حتی کشور را از بحران مالی آسیا در اواخر دهه نود میلادی زودتر از همسایگان اش بیرون آورده. 70 درصد بازار سرمایه مالزی امروز در اختیار چینی هاست. چینی هایی که تنها یک سوم جمعیت مالزی را تشکیل می دهند.

زیر بنای این سرزمین همانند دیگر کشورهای توسعه یافته ساخته شده و سیستم های جاده ای، سیستم حمل و نقل عمومی، شبکه های راه آهن محلی، شبکه فاضلاب و منابع انرژی برق به خوبی طراحی شده اند. تلویزیون و ماهواره، خطوط موبایل و broadband در هرنقطه از این کشور وجود دارد. سیستم حمل و نقل ریلی کوالالامپور امکان سفرهای ارزان قیمت را با ترن های سریع السیر مجهز به سیستم تهویه هوا فراهم می کند.  شبکه مخابراتی مالزی یکی از پیشرفته ترین شبکه های مخابراتی در میان کشورهای آسیایی است که در ایجاد بستری مناسب برای تولیدات وابسته به ICT و پیوستن به شاهراه جهانی تلاش میکند.

کشور مالزی با داشتن جنگل‌‌های متراکم گرمسیری، کوه‌‌ها و خطوط ساحلی تمیز، منطقۀ مناسبی برای گذر خطوط بازرگانی بزرگ است. بسیاری از مبادلات بین المللی مالزی با کشورهای دیگر از طریق تنگه مالاکا صورت می گیرد و ساخت کارخانه های متعدد از کلید های مهم پیشرفت اقتصادی آن است. مالزی صادرکننده منابع کشاورزی و طبیعی مانند نفت و گاز و چوب های سخت استوایی است و زمانی بزرگترین تولید کننده قلع، کائوچو و روغن پالم در دنیا بود. در تلاش برای گسترده کردن و عدم وابستگی به صادرات منابع داخلی، کار در زمینه صنعت توریسم نیز دربرنامه کاری دولت قرار گرفت و حالا توریسم سومین منبع بزرگ درآمد این کشور به حساب می آید. دولت مالزی ادعا می کند که در کشور 28 میلیون نفری اش سالانه پذیرای 29 میلیون توریست است ؟؟؟که البته این عدد کمی نامعقول به نظر می آید.


برج دو قلوی پتروناس مرکز فرماندهی شرکت ملی نفت مالزی و بزرگترین برج دوقلوی جهان
پروتون خودروی ملی- صنعت خودروسازی مالزی یکی از قدرتمند ترین بازارها را در جنوب شرقی آسیا دارد
 

مالزی یکی از امن ترین کشورهای دنیاست که آمار جرم و جنایت در آن بسیار پایین است و قوانین حقوقی و قضایی آن مانند ازدواج، طلاق، ارث و... برمبنای قوانین دین اسلام شکل گرفته. بر اساس قانون، حمل و قاچاق مواد مخدر در این کشور حتی به میزان چند گرم حکم اعدام دارد. ساکنین این کشور از نظر رفاه اجتماعی ،کارو تحصیل و خدمات بهداشتی - درمانی و...در سطح مطلوبی هستند و درسایه قوانین دین مبین اسلام زندگی آرامی دارند و دلیل و انگیزه ای برای نقض قوانین نمی بینند.

سیستم بانکی به شیوه ای اسلامی اداره میشود و نرخ بهره وام ها و سود سپرده ها در آن بسیار پایین است، مالزی بالاترین تعداد کارمند زن را در بین بانک های اسلامی دنیا دارد.


زبان رسمی کشور، مالایی است. زبانی بسیار ساده و ابتدایی که هنوز از پیوندهای قبیله ای خود فاصله نگرفته. فعل در زبان مالایی وجه ماضی و مستقبل ندارد و فقط در زمان حال ساده صرف میشود.تنها با قرار دادن " قید زمان" در آخر جمله شنونده متوجه زمان وقوع فعل خواهد شد. اسم، علامت جمع به خود نمی گیرد و با تکرار کلمه جمع بسته میشود:


کاوان =دوست   کاوان کاوان = دوستان

جالان=خیابان    جالان جالان =خیابان ها


کلمات عربی وارد شده در این زبان قبیله ای، به غناو حرکت آن در دنیای مدرن امروز کمک کرده است. کلمات رایج زبان فارسی نیز بعضا در زبان مالایی به چشم می خورد: سفره - پهلوان - شلوار- شاه - دیوان و....

انگلیسی بریتیش زبان اداری و دانشگاهی در این کشور است و اکثر مردم تا حدودی با آن آشنا هستند. مالزی متون ادبی کهن ندارد و اولین دست نوشته ها در این سرزمین همه به زبان عربی است و اکنون نیز برای نگارش از الفبای جاوی که از عربی گرفته شده استفاده می کنند.

در سطح بین الملل دولت سعی در به تصویر کشیدن مالزی به عنوان کشوری مسلمان و توسعه یافته دارد و سیاست خارجی آن بر مبنای بی طرفی و رابطه صلح آمیز با دیگر ملت هاست، با نیم نگاهی به تقویت رابطه با کشورهای مسلمان در منطقه خاورمیانه. مالزی نیز مانند دیگر کشورهای مسلمان، اسرائیل را هرگز به عنوان "کشور "به رسمیت نشناخته و از حامیان دولت فلسطین است و در جریان حمله به ناوگان غزه معتقد بود اسرائیل باید در دادگاه جنایی بین الملل محاکمه شود. نیروهای حافظ صلح مالزی امروز در لبنان حضور فعالی دارند. 

اگر از مردم این سرزمین درمورد معنی کلمه "مالزی" سوال کنید پاسخ روشنی دریافت نخواهید کرد و در این زمینه نیز مانند هر سرزمین دیگر به کتاب های تاریخی و دایره المعارف های مورخان اروپایی کارمند کنیسه ارجاع داده میشوید. این مورخین که اگر دروغ ننویسند امورات روزمره زندگی شان نمیگذرد، تا اعماق تاریخ از احوال مردم مالزی در قلب جنگل های استوایی آن خبر دارند و اگر سندی برای ادعاهای خود نیز نیابند با سخاوت تمام صفحات تاریخ را از افسانه های رنگارنگ پر می کنند:


<<<< لغت مالزی از کلمه تامیل Melayu ساخته شده که مشتق شده از دو کلمه malai(کوه یا تپه) و ur (شهر)است؟؟؟که در قرن 7 تا 13 میلادی به امپراطوری سوماترا اطلاق میشد و بعدها تاجران هندی کلمه malayadvipa را برای شبه جزیره مالایی به کار بردند؟؟؟گروهی دیگر واژه مالزی را کلمه ای سانسکریت میدانند  به معنی درخت صندل ؟؟؟>>>>


<<<< در 1826 دریانورد فرانسوی ژول دوموند اورویل در هیئتی اعزامی به منطقه اقیانوسیه، کلمات مالژیا ، میکرونژیا و ملانژیا را برای متمایز ساختن فرهنگ ها و اقوام این مناطق ابداع کرد که برگرفته از لفظ پولینزیا بود. او مالزی را به عنوان سرزمین هند شرقی معرفی کرد. در 1850 مردم شناس انگلیسی، جورج ساموئل ویندسور ارل در ژورنال "مجمع الجزایر هند و شرق آسیا" پیشنهاد نام  Melayunesia و Indunesia را برای جزایر جنوب شرقی آسیا داد.>>>>


راست یا دروغ آنچه که از این تاریخ نگاری های ضدونقیض مشخص است، مورخین سعی دارند نفوذ و قدمت حضور هندو ها را در مالزی پررنگ تر ازمسلمان مالایی نشان دهند. دقیقا همان کاری که با تاریخ اندونزی کرده اند.بی شرمی این مزدوران یهود، که به کار پرکردن صفحات کتب تاریخ گماشته شده اند، در حد و اندازه ای است که این شبه جزیره مالزی نام گرفته را تکه ای جدا شده از هند معرفی می کنند؟؟؟

                                      -----------------------------------------------------------------

هنر باتیک در مالزی با آنچه در اندونزی شاهدیم بسیار متفاوت است و در طراحی آن از قلم مو استفاده می شود و طرح ها قبل از رنگ آمیزی بر روی پارچه کشیده میشود. هنرمند باتیک کار مالزی از طرح برگ و گل و پروانه وخطوط مارپیچ با رنگ هایی روشن و شاد استفاده می کند و طرح ها اشرافی تر و بزرگ تر از نمونه های اندونزیایی آن است.


او برای طراحی الگوهای پیچیده به ندرت از وارونه کردن یا چرخش پارچه استفاده می کند. امروز دولت در تفهیم مفهوم مالزیای واحد یا "ساتو مالژیا " باتیک مالزی را به عنوان لباس ملی در همه سطوح تظاهرات اجتماعی خود به نمایش میگذارد.

 

 

                                     ---------------------------------------------------------------------

 ساکنین امروز مالزی از سه نژاد اصلی مالایی، چینی و هندی تشکیل شده اند. سه گروهی که از سنت، زبان و فرهنگ خاص خود پیروی می کنند و ازدواج و پیوند های خانوادگی و در نتیجه اختلاط نژادی بینشان صورت نمی گیرد.
 


 مالایی ها مسلمان و با جمعیتی شکل گرفته از bumiputera یا فرزندان خاک هستند که بر اساس آمار دولت بیش از نصف جمعیت کشور را تشکیل می دهند با مسئولیت پذیری زیاد نسبت به خانواده هایشان و اگر چه ظهور تکنولوژی غرب به نوعی شیوه های سنتی زندگی را تغییر داده، اما ارزشهای اسلامی همچنان به شکل محکمی در فرهنگ آنها حفظ شده است. به طور کلی مقام های دولتی و اداری کشور و نیروی پلیس همه در اختیار مالایی هاست که صاحبان اصلی این سرزمین به حساب می آیند.
 
                                      ---------------------------------------------------------------
 
چینیها دومین گروه جمعیت مالزی را تشکیل میدهند و اکثر بودایی هستند و به زبان های مختلفی صحبت می کنند و هر گروه سنت، آیین و غذاهای مخصوص به خود را دارد. آنها اگر چه به مقام های دولتی و کشوری نمی توانند دست پیدا کنند اما اقتصاد کشور را در دستان خود دارند. سرمایه گذاران و مدیران شرکت ها، هتل ها و فروشگاههای بزرگ همه چینی هستند.
--------------------------------------------------------------------------   
هندی های مقیم مالزی مهاجران تامیل و هندو مذهب هستند و بیشتر کارهای رده پایین مانند رفته گری و نظافت، رانندگی وسائل نقلیه سنگین و پیش خدمتی در رستورانها به عهده آنهاست که کم در آمدتر و کم سوادتر از اقشار دیگرند. با جمعیتی بالغ بر دو میلیون و چهارصد هزار نفر، هشت درصد جمعیت مالزی را تشکیل میدهند.
 
از زمان شکل گیری تا کنون دولت با چالش هایی از طرف چینی ها و هندی های مقیم کشور مواجه بوده و هر از گاه شاهد اعتراضاتی از جانب این گروه هاست. آنها از اینکه در مالزی به عنوان شهروند درجه دو محسوب می شوند ناراضی اند. دولت به مسلمانان مالایی بورسیه تحصیلی اعطا می کند که در دانشگاه های غربی تخصص بگیرند. این بورسیه کمتر به شهروندان چینی و هندی داده می شود. همچنین به وام خرید مسکن مسلمانان بهره کمتری تعلق می گیرد و...
                                -------------------------------------------------------------------------------
به جمعیت قبیله نشین مالزی orang asli گفته میشود که به معنی(original people/natural people ) می باشد. بیشتر آنها در نیمه شرقی در ایالات ساباه و ساراواک در کلبه های جنگلی زندگی می کنند. کلمه "اصلی" در این اصطلاح احتمالا از زبان عربی گرفته شده. کلا به جمعیت شهرنشین و مسلمان مالایی و این قبیله نشینان bumiputera یا فرزندان خاک گفته میشود که البته این اصطلاح را لغت سانسکریت می دانند.
                                                        
 

     ---------------------------------------------------------------------------------------------------
آمار و ارقام موجود درباره ساکنین امروز مالزی:
                                                     
                                        
                                            
          ادامه دارد......         
                                                                                      
                                                                                                                

نگاهی اجمالی به فرقه اهل حق -2

<<<آقا سید قاسم افضلی شاه ابراهیمی که قبل از انقلاب عهده دار تکیه و امورات پیروان خاندان شاه ابراهیمی کرند گردید، در سال 1350 به تنظیم و نشر دفاتر یاری تحت عنوان رموز یارسان پرداخت و از سال 1339 تا 1350 چندین گنبد و مرقد پیشوایان اهل حق را بنا نمود. از جمله:

بنا و تعمیر گنبد حضرت پیربنیامین - بنا و تعمیرگنبد حضرت پیرموسی در کرند. بنا و تعمیرکلی چشمه هانی تا شاه ابراهیم واحداث چند باب ساختمان جهت سکونت زائرین. بنای مرقد مطهر حضرت سیدرضا بیگ در بابایادگار. بنا و تعمیرمرقد حضرت سید محمد گوره سواردر پردیور. بنا و تعمیر کلی مرقد وگنبد حضرت سید اسمعیل در کرند. بنا و تعمیر مرقد سید جمشید جد بزرگ در کرند.>>>>

بنابراین تا قبل از دهه 40 شمسی آیین 700 ساله اهل حق با کمبود مقبره و مکان زیارتی مواجه بوده. ظاهرا این حس بت پرستی و درعین حال کمبود بنا و محل زیارت درحدی است که این فرقه یک بنای بازمانده از کلنی های یونانی بعد از پوریم را نیز به عنوان "مکان مقدس ومحل زیارت "؟؟؟؟ مورد استفاده و رجوع خود قرار میدهند.


 
<<<این گور دخمه در سه کیلومتری جنوب شرقی سرپل زهاب در ابتدای جاده انزل واقع شده که در میان اهالی محل به کل داود و دکان داود شهرت یافته است و از مکان هایی است که نزد طوایف اهل حق متبرک بوده که در بعضی از اوقات سال در آنجا جهت انجام مراسم مذهبی اجتماع می کنند. این مقبره همانند گوردخمه بزرگ دربند صحنه دارای ایوانی در جلو میباشد که طول آن در جلو 60/9 متر و در قسمت عقب 32/7 متر می باشد. عرض آن 95/1 متر و ارتفاع آن نیز 60/2 متر است. اطراف ایوان به وسیله قاب هایی تزئین شده است. در دو طرف ورودی مقبره بقایای دو ستون دیده می شود که بدنه ستون ها به مرور زمان از بین رفته و تنها پایه ها و سرستون ها باقی مانده است. پایه ستون ها مربع شکل می باشد. در دیوارعقبی این ایوان ورودی به عرض یک متر و ارتفاع 5/1 متر وجود دارد که به اتاقی به طول 83/2 متر، عرض 31/2 متر و ارتفاع 18/2 متر منتهی می شود. در بدنه دیوارهای این اتاق 5 تاقچه جهت قراردادن نذورات کنده شده است. همچنین در نیمه سمت چپ کف اتاق، قبری بیضی شکل به عمق 70 سانتی متر کنده شده است. سقف این اتاق دارای تاقی هلالی است. ولی سقف ایوان جلو، مسطح میباشد. در فاصله 8 متری زیراین گور دخمه ، قاب مستطیل شکلی بر روی یک قاب قدیمی تر تراشیده شده است. در داخل قاب جدید شخصیتی به حالت تمام قد با صورتی نیم رخ حجاری شده است. این شخص لباس بلندی برتن و کلاه لبه داری بر سرگذاشته که قسمت پشت گردن و گوش های او را پوشانده است. همچنین در یک دست او برسمی دیده می شود و دست دیگر را به حالت نیایش به طرف بالا نگه داشته است. زمانی تصور میشد این گوردخمه و نقش برجسته حجاری شده در زیر آن متعلق به دوره ماد باشد. ولی در پژوهشهای اخیر آن را به دوره هخامنشی متعلق دانسته اند و نقش برجسته حجاری شده در زیر آن را نیز به دوره سلوکی وصل کرده اند ؟؟؟ >>>       

 

این مکان در بین مردمان اهل حق بسیار مقدس می باشد تا جایی که با پای برهنه روی سنگ های دامنه کوه قدم می نهند و نذورات خود را نیز آنجا بین مردم منطقه توزیع می کنند.

از آنجایی که در هیچ کجای قرآن به ساخت مرقد و زیارت مقابر اشاره ای نشده است. پس این گونه اعمال و مناسک بدعتی است که این فرقه و بخصوص مذهب شیعه خود بنا نهاده.


عکس بالا مقبره بابایادگار است در ریجاب - کرند غرب - کرمانشاه . از مقابر مقدس اهل حق. گنبد کلاه بوقی این مقبره نیز به مقابر یهودی شبیه است. ضمن اینکه یهودیان برای بزرگان مذهبی خود از لقب " بابا" زیاد استفاده می کنند. قسمت داخل این مقبره نیز مانند تمام مقبره های ایران که گنبد مخروطی شکل دارند و یهودی هستند، در سالهای اخیر به وسیله ملاط و به شکل بی سلیقه ای گچ اندود شده است و گویی قصد پنهان کردن چیزی یا علامتی را در سطح دیوارهای آن داشته اند.

                       ----------------------------------

<<<مکتوبات و نوشته های پیشوایان اهل حق را به عنوان " نامه سرانجام " میشناسند. این دفترها نزد اشخاص به خصوص که وارث سرسلسله های قدیم بودند نگهداری می شود و عامه مردم از محتوای آنها کمتر باخبرند. زیرا اهل حق معتقدند هریک از این سروده ها که به زبان کردی است حاوی سری از اسرار حقیقت بوده و شایسته نیست در اختیار هرکس قرار بگیرد.>>>

اگر مردم عام در آیین اهل حق قرار نیست از اسرار آن چیزی بدانند، پس باید دنباله رو چه چیزی باشند. تبعیت کورکورانه در کدام آیین و مسلک این دنیا مجاز شمرده شده است. خداوند نیز در آموزه های خود همیشه تاکید به پیروی ازعلم و خرد دارد و آنچه که بشر نسبت به آن علم و آگاهی ندارد شایسته تبعیت نمیداند. از کودکی تنها چیزی که ما مردم عام در این فرقه دیده ایم انجام یک سری آیین و اعمال سمبلیک و سنتی مانند درست کردن غذای جم و پختن" نیاز" توسط زنان خانواده و شعرخواندن و تنبور زدن و دعاهای مردان در جمخانه بوده که نه خیر دنیا درآن است و نه عاملی برای رسیدن به سعادت آخرت یا رسم قربانی کردن خروس به تعداد افراد ذکور خانواده که آدم را به یاد مراسم یوم کیپور، بزرگترین آیین مذهبی یهودیان می اندازد:

<<<از یک هفته قبل از کیپور تمام خانواده های یهودی تهران مشغول خریدن مرغ و جوجه می شدند تا شب قبل از کیپور به تعداد نفرات هر خانواده این کار انجام میشد. در این کار سعی می کردند به تعداد پسر در خانواده جوجه خروس و به تعداد دخترها جوجه مرغ بخرند و البته برای خود پدرومادرهم مرغ و خروس بزرگ خریده میشد و شب قبل از کیپور آنها را قربانی می کردند.  (برگرفته از خاطرات جهانگیر بابائیان)>>>

<<<برابر دفاتر یاری و بیانات صریح پیشوایان اهل حق، داشتن سبیل برای مردان در آیین یاری یک شرط لازم و واجب است. مردانی که سبیل می گذارند باید در حفظ و نگهداری آن مانند " گل " کوشش و وسواس به خرج دهند و آن را سمبل پاکی و ازارکان یاری به شمار آورند.(!!!)>>>

طایفه اهل حق اکثر وقت و انرژی و سرمایه خود را صرف انجام رفتارهای سمبلیک و ظاهری ومذهبی می کنند. چنانچه اگر مرد یارسانی به سبیلش دست زده باشد حق ورود به «مراسم جم» را ندارد. و اگر در مراسم، شرایط ظاهری را از نظر طهارت ظاهر و یا داشتن سبیل نداشته باشد، علاوه برخود آن شخص، سید و خادم حاضر در آن جمع نیزمسئول وجوابگوست. اما قرآن برای مسلمان شدن مومنین یا عبادت کردن، چنین اطوارهایی را ضروری نمی داند. تنها ذکر و ایمان به جمله «لا اله الا الله» کافی است.

اما یهودیان در هر قدم از ایمان مذهبی خود مجبور به اجرای مراسمی هستند که اگر سر سوزنی اشتباه اجرا شود، به درگاه پر نخوت یهوه مقبول نمی افتد، اهل حق نیز چنین اوصافی دارند:

<<<اگر مرد یارسانی به سبیلش دست بزند، حق ورود به مراسم جم را ندارد و اگر در مراسم جم فردی شرایط ظاهری مناسب با آن محفل را نداشته باشد (از نظر پاکی و داشتن سبیل)، علاوه بر خود آن شخص، سید و خادم حاضر درآن جم نیز مسئول و جوابگو هستند>>>

فرقه اهل حق را از غلاه شیعه به حساب می آورند، اما در اصل این مذهب ملقمه ای است از افکار اسلامی، یهودی، باورهای هندی، فلسفه و عرفان و....

سنگ اساس عقاید اهل حق تناسخ است. آنها حلول ذات را « دونادون» می نامند. آنها معتقدند در تن هر کس ذره ای از ذات الهی موجود است و ظهور روحانی حق در صورت جسمانی پاکان و برگزیدگان، همیشه در گردش می باشد و خداوند به صورت بشر برجسته ایی ظاهرمی شود. در مراسم جم کاسه آبی که آن را «آب حیات» می نامند به میان جمع آورده می شود و هر کس باید  جرعه ای از آن را بنوشد. درست مانند زنان یهودی که در کنیسه لیوان شرابی را دست به دست گردانده و هر کس جرعه ای از آن را می نوشد. روزه گرفتن اهل حق ها نیز شباهتی به روزه داری یهودیان دارد. از این بابت که یهودیان روزه های خود را به خاطر حوادث معینی که برای پیشوایان شان اتفاق افتاده برگزار می کنند. روزه سه روزه اهل حق نیز چنین است. اهل حق ها مانند بعضی آیین های عرفا یا هندوان در مراسم جم دوزانو روی زمین می نشینند و تا پایان مراسم حق تکان خوردن، بلند شدن و خارج شدن را ندارند و کلماتی را مانند مانترا باید دائم تکرار کنند. آنها در مراسم باید کلاه به سر داشته باشند و کمر خود را ببندند.


لازم به توضیح است آنچه که اهل حق از آن به عنوان "سرمگو" نام میبرد همان اصطلاحات و مفاهیمی است که با نام کلی "عرفان" در کتاب هایی چون آثار عطار نیشابوری و مثنوی مولانا و... به چشم می خورد که در سطحی ساده تر در کتاب های بهائیان و حتی در اوستا نیز به آن برخورد کرده ام. گویی یهود برای مبارزه و قد علم کردن در برابر مفاهیم عمیق اسلامی حرف دیگری جز همین اراجیف در چنته نداشته که مقابل آیه های قرآن قرار دهد.

 بعد از پیروزی انقلاب و روی کارآمدن جمهوری اسلامی رهبران فرق مختلف اهل حق به دیدار آیت الله خمینی رفتند تا از ایشان در مورد جایگاه اهل حق در سیستم حکومتی جدید کسب تکلیف کنند. آیت الله خمینی بعد از شنیدن صحبت های آنان تنها یک جمله فرمودند: اگر شما علی را "حق" میدانید مانیز اهل حقیم.

ولی  این جمله دقیقا به چه معناست  که فهماندن آن به دیگران یکی از چالش های امروز این گروه است. به شخصه از زبان متعصبین این فرقه شنیده ام که حضرت علی را برترین موجود  کائنات میدانند و حتی باور دارند که علی قبل از پیدایش خلقت و قبل از ظهور حضرت آدم وجود داشته؟؟؟ و بعضی تعارف را کنارگذاشته و او را خود خدا میدانند. و گروهی دیگر او را نه خود پروردگار که  تجلی " ذات و صفات" پروردگار میدانند. یعنی تمام صفات و ویژگی های خداوند در وجود امام علی حلول کرده. از آنجا که هیچ بشری حتی پیامبر نمی تواند صاحب ویژگی های خداوندی باشد بنابراین اهل حق با این توصیف امام علی را در اصل خود خدا معرفی می کنند.

پس با این اوصاف ما با دو امام علی در تاریخ روبه روییم. یکی آن امام علی که در روایات شیعه و  سنی شناختیم و دیگری شخصی که لباس یا " دن" خداوند را برروی زمین پوشیده. جالب است که اهل حق روایات و داستان های شیعه را در مورد امام علی قبول دارد و آنرا به هیچ وجه نقض نمی کند. ولی چگونه چنین چیزی ممکن است؟

ذات خدا چگونه می تواند زن و فرزند داشته باشد؟ ذات خدا هنگام نماز رو به قبله چه کسی سجده می کند؟ و شمشیر ابن ملجم فرق سر ذات خدا را چگونه میتواند بشکافد؟؟؟؟؟؟؟

آشفتگی بی حد و حصر همراه مطالب ضدو نقیض از ویژگی های بارز جعلیات یهود نوشته در مورد تاریخ و دین و علم و همه چیز ماست.

                                           

مشخص است که باورها و مناسک اهل حق هیچ ربطی به آموزه های قرآن ندارد.  پس خواه ناخواه این فرقه ازدایره دین اسلام وحتی مذهب شیعه خارج اند و برای خود بدعت و مسلکی مجزا هستند. اینکه چنین مسلک متفاوت و بی سر و تهی را به اندیشه اسلامی ربط می دهند خود نشان دهنده توطئه ای برای ایجاد اغتشاش و سردرگمی در دین اسلام است. طبیعی هم است. وقتی آیه های قرآن را نتوانستند دستکاری و مفاهیمش را جابه جا یا حذف کنند، ناچارا باید چیزی متضاد را در کنار آن بکارند.


سخن آخر آن که فرقه اهل حق درانتخاب دین و راه و مسیر زندگی خود، مانند همه انسان های دیگر مختاراست. اما بهتر است واقعیتی را فراموش نکند:


   و من یبتغ غیر الاسلام دینا، فلن یقبل منه و هو فی الاخره من الخاسرین(آل عمران - 85)


                                                                

نگاهی اجمالی به فرقه اهل حق- 1

فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون- منیبین الیه و اتقوه و اقیموا الصلوه و لا تکونوا من المشرکین - من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بمالدیهم فرحون(روم- 32-30)

 
این نوشتار خطابی است به رهبران کنونی فرقه های چندگانه اهل حق که از افغانستان و پاکستان گرفته تا ترکیه، عراق و سوریه، هر کدام با اسامی مختلف و تاریخ نگاری های متفاوت و بعضا ضدو نقیض و رسومی متفاوت وزیرشاخه هایی که همین امروز نیز ناگهان متولد میشوند، با آیین خود مشغول و سرخوشند .

بنیان اندیش امروز می تواند تمام اسناد و کتب و روایت و سنگ قبر و شجره نامه خاندان های اهل حق را درکمتر از لحظه ای به آب "پوریم "  بشوید و از صحنه تاریخ به کناری نهد، که اگر تا همین دویست سال پیش خبری از تجمعات سازمان یافته انسانی دراین سرزمین نیست، پس تمام آن شجره نامه های قلابی این خاندان جز به یهود به جای دیگری متصل نخواهد شد.

اما این نوشته دعوتی است به بازنگری محتوای باورهایی که به اسم دین و در اصل برای انحراف کلام خدا به خوردمان داده اند. همراه پرسشی ساده که آیا آموزه های قرآن برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی کافی نیست یا نقصی در آن وجود دارد که بدعت و طریقه نویی دردل آن به وجود  آورده اند؟ مسجد را رها کرده و به جمخانه پناه برده اند  و به جای سجده در برابر پروردگار یکتا در جمخانه  به دور خود می چرخند؟ آن "سرمگویی"  که پروردگار در قرآن و کتب آسمانی دیگر اشاره ای به آن نکرده، اما اهل حق از آن باخبرند از چه منبعی به دست شان رسیده؟

از کودکی تا به امروز هربار خواستیم سوالات پایه ای و اساسی درباره این مسلک بپرسیم با لب ورچیدن و سرزنش مواجه و وادار به سکوت شدیم. چرا که زیرسوال بردن این آیین نوعی گناه حساب میشد. اما امروز این نوشتار با "زبان قرآن"  که کلام متین خداوند است با آنها سخن خواهد گفت: 

  ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن. ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین( نحل - 125)

                                       ---------------------

<<< عیسی برزنجه ای که از علما و دانشمندان بزرگ برزنجه به شمار میرفت، روزی قصد زیارت خانه خدا را می کند و به این منظور بار و بنه سفر را بسته و از دیار خود به سوی مکه با کاروانی رهسپار میشود. وی چون پیرو سالخورده بود، درمیانه راه، درنزدیکی سرزمین حلوان درشهرزور از کاروان جا میماند. سخت آزرده خاطر شده و به نیایش خدا پرداخته و از چشمانش قطرات اشک روان میشود. در این هنگام پاره نوری از آسمان فرود آمده و به او ندایی میرسد که ای شیخ تو دیگر حاجی شده ای(؟؟؟) و به خانه ات باز گرد. شیخ چون این ندا را میشنود، باز میگردد و در آستانه خانه اش، سه درویش (درباوربعضی فرقه ها سه فرشته ) به نامهای  بنیامین، داود  و پیر موسی را می بیند. شیخ ایشان را به خانه اش فرا میخواند و آنها را گرامی میدارد. درویشان پس از مدتی به شیخ پیشنهاد می کنند که ازدواج نماید. آنها به خواستگاری دختر "حسین بیگ جاف" فرمانروای شهرزور میروند و بعد از اینکه کارهای خارق العاده ای از خود نشان میدهند حسین بیگ را وادار میکنند که به ازدواج دخترش با شیخ عیسی تن در دهد. پس از ازدواج، خاتون دایراک رمزبار آبستن میشود و پسری با چهره ای نورانی میزاید .شیخ عیسی با دیدن نوزادش در میابد که نور چهره این نوزاد همان پاره نوری است که در بیابان با آن روبرو شده بود. می خواهد این راز را بگشاید که ناگهان زبانش بسته شده و دردم جان میسپارد . این نوزاد را اسحاق یا سحاک نام میگذارند.

سلطان اسحاق در 675 هجری قمری متولد شد. در هنگام کودکی نزد ملا الیاس شهرزوری سرگرم فراگرفتن دانش شد و بعدها در بغداد و دمشق تحصیلات خود را تکمیل کرد. سپس به سرزمین اورامان ، دیه شیخان مهاجرت کرده و مسلک یارسان را تجدید نمود....>>>

این داستان که  به یک افسانه شبیه است،  پایه و مایه ابتدایی باورهای اهل حق به شمار میرود. کاری به این ندارم که این همه اسامی قبضه شده یهودی دردل این داستان چه میکند. چرا که یهودیان عادت دارند هنگام جعل اسناد تاریخی اثر انگشت و رد پایی از خود در آن به جا بگذارند تا به شکل تلویحی اعلام کنند که همه جا حضور دارند و همه چیز درکنترل آنهاست. مانند نقش ستاره داودی که به دیوار مساجدمان کاشته اند.

اما اینجا نیز همان زیرآبی رفتن های عرفانی برای ایجاد بدعت  و تغییر مسیر در دین اسلام  مشاهده میشود که از زبان خدا تو را به مکه نرفته حاجی می کنند و از میانه راه به خانه ات باز می گردانند .                                                                                              

تصاویر بالا عکس های قدیم و جدید مقبره سلطان اسحاق است که در مسیر جاده پاوه به نودشه در نزدیکی روستای نیسانه و در کنار ساحل رود سیروان قرار دارد. مقبره ای با گنبد کلاه بوقی که به مقبره های یهودی می ماند. "اهل حق " باور دارند یک بار زیارت این مقبره برابراست با زیارت خانه خدا؟؟؟؟؟؟  و برخی از آنها اموات خود را رو به این مقبره دفن می نمایند.


<<<اسرار یارسان که در قرن دوم هجری در سینه بهلول ماهی و یارانش محفوظ بود و تا قرن هفتم سینه به سینه منتقل میشد، در سده هفتم و هشتم به صورت قانون و ارکان اهل حق به نام یارسان به یاران ابلاغ شد. برای همین سلطان اسحاق موسس و قانون گذار مسلک اهل حق محسوب میشود. از اقدامات و بدعت های او برای ترویج آیین یارسان عبارتند از:

         -    گرفتن روزه سه روزه در ایام زمستان

         -    مراسم گردو شکستن یا سرسپردن به یکی از خاندان ها

       -   انعقاد جم و تاسیس جمخانه

<<<برابر کلام سرانجام "سرسپردن و یا جوز شکستن" یکی از شرایط اصلی و مهم برای هر فرد یارسانی است. مراسم سرسپردگی هر فرزندی از خانواده یارسان، یک تکلیف دینی است و اجرای آن وظیفه پدر و مادر کودک است. در این مراسم مقدس همواره پیر تخت «بابایادگار» و پیرشرط « بنیامین» است و دفتردار این برنامه «پیرموسی».

راهنما و دلیل تمام افرادی که به آیین یاری سر می سپارند «داود» است که از سوی حق مامور راهنمای و ارشاد سرسپردگان حقیقت است(!!!)>>>

پس این جناب داود برای اهل حق مقام پیامبری دارد، ولی حتی خود خداوند هم نمی داند چه زمان او را به این منصب گماشته است که در هیچ کتاب آسمانی اشاره ای به او نیست.

<<<خاندان های حقیقت که قیادت و ریاست مذهبی این نحله را از دوران ظهور حضرت سلطان اسحاق به عهده داشته اند، هفت خاندان منشعب از هفتوانه و چهارخاندان شاه مهمان می باشند. در این قلمرو جغرافیایی که از خراسان و نواحی شمالی ایران وآذربایجان تا مناطق کردنشین و عراق و ترکیه را شامل میشود خاندان شاه ابراهیمی و یادگاری از پرجمعیت ترین و مقتدرترین خاندان های نخستین به شمار میروند.>>>

حال ببینیم از این خاندان های دیرینه و مقتدر در کتب تاریخی رد و نشانی وجود دارد یا نه.


<<<خاندان شاه ابراهیمی در عراق کنونی (شهرزور، کرکوک و....) و در ایران در مناطق اهل حق نشین کرند و صحنه وحومه تهران و آذربایجان پیروان چشمگیری دارند. اما با وجود حضور بارز گذشتگان و مسند نشینان خاندان شاه ابراهیمی کرند، در مسیر تردد کاروان های زیارتی عتبات برسر شاهراه خراسان در کرند و سایر نقاط غربی ، که محل عبور سیاحان و مستشرقین و رجال مشهور و صاحبان خاطرات و سفرنامه هاو ... بوده اند، هیچگونه نشانی درآثار آنان اعم از سفرنامه، خاطرات، یادداشت، تواریخ، گزارش های دولتی وغیره از بزرگان مزبور ثبت نشده است؟؟؟ حتی در مجموعه اسناد فرمانفرما که دراواخر قاجاریه گزارش گونه ای از خاندان های تکیه دار اهل حق تهیه و تنظیم گردیده، با اینکه به خاندان های کوچکتر اشاره دارد، اما نامی از خاندان شاه ابراهیمی کرند نبرده است. و نیز عباس عزاوی در تاریخ الکاکائیه، که محل و مسند نشینان عراق و ایران را فهرست وار ذکر کرده است، در فهرست خود این خاندان دیرینه سال را نیاورده. چاپ های اولیه کتاب مشاهیر اهل حق نیز از احوال و زندگانی این بزرگان خالی است. یگانه ماخذی که درباره مسندنشینان سادات شاه ابراهیمی کرند مطلبی آورده اوژن اوبن فرانسوی است ، که در سفرنامه خود می نویسد:

<<<(... در کرند یک موسوی موصلی الاصل است که سید رضا بیک سیف السادات نامیده می شود. و در قبرستان کرند مدفون است. و در قرن هجدهم به میان آنان آمده و در کرند مستقر شده. پیروانش اورا نایب علی و نماینده خدا می دانند. شفاعت در بارگاه کبریایی در مورد قبولاندن دعا و نیاز آنان و قضاوت و حکمیت در منازعات و حل هر گونه اختلاف به عهده اوست. اعقاب وی نیز نسل به نسل به ارشاد کرندی ها و همسایگان شان گوران ها پرداختند .(تاریخ خاندان های حقیقت در کرمانشاه - محمدعلی سلطانی)>>>>

میبینید که مردم اهل حق برای دعاهای خود به درگاه خداوند احتیاج به واسطه و دلال مذهبی و شفیع دارند.


 واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی  

   ولیومنوا بی لعلهم یرشدون ( بقره -186)


 الم تعلم ان الله له ملک السموات و الارض و ما لکم من دون الله ولی و لا نصیر

  (بقره  - 107)


 و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الی ربهم لیس لهم من دونه ولی و لا شفیع

 لعلهم یتقون (انعام - 51)


 و ما انتم بمعجزین فی الارض و ما لکم من دون الله من ولی و لا نصیر(شوری31 )

                                                                                          

                                                                  ادامه دارد.....