رندان پارسی گو - 1


داستان همان داستان پیشین است.
خواجه حافظ شیراز در اشعارش از قند صحبت می کند. قندی که لابد بدون چای مصرف می نموده. چون چای در حدود 300 سال پیش با حمله ارتش انگلیس به هندوستان به دنیا معرفی شده است.و قند نیز محصول صنعتی 80 ساله است.
شاید هم قند را در شراب ناب مردافکن معروف خود حل کرده و می نوشیده.
بنیان اندیش می داند آن نیرویی که تحت پوشش نام هایی چون حافظ و عطار و خیام و نظامی و سعدی و ... مشغول تبلیغ راه عرفان اند، یک مشت شیاد و حقه باز اسلام ستیزند که اشعارشان تماما علیه آموزه های قرآن است.

 حقه بازی ها به همین جا ختم نمی شود. حقیقت جویان در هر جستجوی خود موارد تازه ای از این دست کشف خواهند کرد.
 به نسخه قدیمی کتاب غزلیات شمس تبریزی، تصحیح بدیع الزمان فروزانفر که ظاهرا علامه زمان خود بوده نگاهی بیندازیم.
در جلد اول در صفحه 60 کتاب به چنین بیتی برمی خوریم. مولانای روم همچون همیشه مشغول نصیحت مردم است که از اندیشه ورزی و پیروی از خرد پرهیز کنند:

                          میندیش میندیش که اندیشه گری ها      
                         چو «نفت»اند بسوزند ز هر بیخ تری ها


فرض کنیم که مولانا در سرزمین ترکیه که قرن ها با آب ناشی از طوفان نوح پوشیده بوده، با شنا خود را به قونیه رسانده باشد، اما به نظر شما این شاعر پارسی گو در سده 7 هجری قمری با «صنعت نفت» چگونه آشنا بوده؟

به نظر می رسد در این بیت کلمه «نفت» در معنای امروزین آن به کار رفته است.

دفتر اول مثنوی، داستان عاشق شدن پادشاه بر کنیز (بخش اول) به چنین ابیاتی ختم می شود که بسیار هم معروف است:


از قضا سرکنگبین صفرا فزود

روغن بادام خشکی می نمود

از هلیله قبض شد اطلاق رفت

آب آتش را مدد شد همچو «نفت»


آیا استادان عظام زبان و ادب فارسی در دانشگاه های ایران حتی یک بار از خود نپرسیده اند که اگر در زمان معروف به حیات مولانا هنوز در دنیا نفت کشف نشده بود، پس چگونه این کلمه به شعر مولانا راه یافته است؟

این پیروزی دگرباره بنیان اندیشی است.


بنیان اندیشی از رهروان راه حقیقت دعوت می کند تا از این زاویه به ادبیات منظوم فارسی نگاهی دوباره بیاندازیم.


ارگ بم، برگی تازه از تاریخ معاصر ایران - قسمت آخر

 مشرق زمین عرصه دعوای اهل کتاب پیشین با مسلمانان، اززمان محمد نبی تاکنون است. پس از بیداری علمی و فناوری در جهان غرب، و آن هنگام که مشرکین موفق به ساخت کشتی هایی شدند که توان داشت ماوراء اقیانوس ها را بکاود، به پدیده ای برخوردند که خارج از ظرفیت فهم و ادراک آنان بود.
دین اسلام بسیار سریعتر و پیش تراز کشتی های آنان قاره ها را درنوردیده بود. قاره هایی که با ماهیت و مفهوم آن اندک اندک و به تازگی آشنایی می یافتند.
کنیسه و کلیسا دریافتند که زمان اهتزار پرچم لا اله الا الله در اروپا و سپس جهان شناخته شده آن روز نزدیک است و اسلام سراسر افریقا را فراگرفته و در حال گذراز مرزهای هند است. پس سراسیمه کشتی های مسلح را به آب انداختند تا پرچم برافراشته ایمان و تسلیم به خدا را فرواندازند. آنها درحملات وحشیانه خود به هند و افریقا به دنبال «مسلمان» بودند نه هندو یا سیاه پوست.
حاصل این که به زمان ما، تابلوی فقرو جهل درهندوستان را به شکل توده مردمی می بینیم که بدون حمایت و پیوندهای خانوادگی و قبیله ای درگوشه خیابان متولد می شوند، همانجا بزرگ می شوند، زادو ولد می کنند و سرانجام نیزهمانجا گوشه خیابان می میرند، درحالی که کمی آن سوتر ردیف ویلاهای باشکوه و اتومبیل های لوکس طبقه ثروتمند هند در برابر دیدگانشان قرار دارد. جالب اینجاست که آنها به فقرو فلاکت خود اعتراضی هم نمی کنند وازاین بابت در سرزمین هندوستان شورشی صورت نمی گیرد. آنها وضعیت خود را تقدیری از جانب «خدایان» می دانند. 
ارتش بریتانیا برای توقف گسترش اسلام در هند دست به تفرقه افکنی و ایجاد فرق و مذاهب متعدد زد و به غیر مسلمانان تلقین کرد که مسلمانان هند تجاوزکارانی از تیره و قوم عرب اند که سرزمین شما را اشغال کرده اند و بدین ترتیب بومیان هند را علیه مسلمانان تحریک کرد تا به اشتراک بر مسلمین بتازند. چنانچه امروزه دولت دموکرات هند در مجامع بین المللی معمولا به نفع مسلمانان رای نمی دهد. آنها نیروهای انگلیسی را تا حد امکان وارد نبرد نمی کردند که هزینه های هنگفت برای شان دربرداشت. نیروی محلی با تعصب می جنگید. تعصبی که در سربازهای انگلیسی وجود نداشت.
مقاومت مسلمانان در برابر استعمار انگلیس و بومیان متعصب و تحریک شده، هرچند آنان را به خروج ازهند و تشکیل دولت مستقل پاکستان ناگزیر کرد، اما با این همه کلنی های پراکنده و بر جای مانده به مدد تبلیغ قرآن به حفظ تمدن اسلامی درهند ادامه دادند و در حال حاضر هم هندوستان بیش ترین جمعیت مسلمان جهان را در خود دارد و اگر چه نوک پیکان تجاوزات ارتش انگلیس جامعه مسلمانان را نشانه رفته بود، امروزه هیچ کدام ازآن بی خانمانان ساکن کنارخیابانها «مسلمان» نیستند. مسلمانان هند در کشور خود غالبا به تجارت مشغول اند. ثروت های بادآورده ندارند، اما ازسطح زندگی متوسطی در این سرزمین برخوردارند. به چه دلیل؟
به همان دلیل ساده که راهنمای بزرگ و مطمئنی مانند قرآن دراختیار دارند که تجارت و کسب و کار (و نه رباخواری) را حلال دانسته و بندگان را تشویق به تلاش برای کسب روزی واعتماد به حمایت آسمانی پروردگار و پیروی از خرد کرده است. الگوی عملی که هندوان و دیگر مردم آن سرزمین از آن بی بهره اند.
از طرف دیگر ظهورانقلاب صنعتی دراروپا ورواج تولید ماشینی وانبوه، که از تقاضای بازارهای داخلی بیش تر بود وهمچنین کمبود مواد اولیه، نگاه دولت های بزرگ صنعتی را متوجه شرق و کشورهای عقب مانده به عنوان بازارفروش کالا و درعین حال منبع مواد طبیعی اولیه تولید کالا کرد.
استعمار بریتانیا تجاوز بردیگر سرزمین ها از جمله «خاورمیانه» و آسیای شرقی را از افریقا وهند آغاز کرد تا آفتاب در امپراطوری اش - که به پهنای جهان گسترده بود - هرگز غروب نکند.
اداره مستعمرات وسیع، به پهنای نیمی از جهان، مقدم برهمه به تجهیز ارتباطات نیاز داشت. اشغالگران هند به علت فاصله طولانی با مرکز فرماندهی خود در لندن به ارتباطات سریع نیازمند بودند. در آن زمان تنها ابزاررفع این نیاز «خطوط تلگراف» بود که در سال 1835 توسط ساموئل مورس ابداع شده بود. آنها برای ارتباط بهتر و سریع تر با مرکز فرماندهی در بریتانیا و مبادله اخبارو گزارش ها و گرفتن دستورات، تصمیم گرفتند بین هند وسرزمین بریتانیا خط تلگراف ایجاد کنند. شورش بزرگ هند در 1857 که اخبار آن پس از مدت ها به دربار ملکه می رسید، ضرورت ایجاد ارتباط مستقیم با هند را برای بریتانیا بیشترکرد و سرزمینی که بعدها «ایران» نامیده شد، به عنوان بهترین مسیرارتباطی مورد توجه قوای نظامی انگلیس قرار گرفت. این خط تلگراف کشیده شده مابین هند وامپراطوری بریتانیا، درتاریخ معاصربه نام «خط ماوراء بحار» (Overseas Line) معروف است.
به این ترتیب ارتش انگلیس همراه نیروهای مهندسی و لجستیکی خود وارد خاک سرزمین ما شدند و البته در میان ارتش آنها سربازهای هندی با عمامه های مردم سیک هم وجود داشت. این سربازهای هندی بعدها در بین النهرین و شرق میانه نیز به نام ارتش انگلیس با قبایل مسلمان جنگیدند.
تصویر بالا نمای ساختمان قدیمی تلگرافخانه چابهار است که توسط انگلیسی ها درسیستان و بلوچستان ساخته شده. درگذشته این ساختمان به بنگلو معروف بوده است. دور تا دور ساختمان رواق های هلالی دارد. بنا در دو طبقه ساخته شده است و پوشش سقف ها، مسطح با تیرهای چوبی است و در طبقه اول نیز ازالوارهای چوبی استفاده شده .
آنها در خاک ایران برای بررسی های جغرافیایی، اسکان یا انبارمواد غذایی و تجهیزات و نگهداری نظامیان به قرارگاه هایی احتیاج داشتند که دفاتر ارتباطی با مرکز اصلی در هند به حساب می آمد و در فواصل مختلفی از هم چیده شده بود. آنها اطلاعات نظامی، سیاسی، اقتصادی و فرهنگی را ازمنطقه جمع آوری می کردند و مجموعه فعالیت هایشان لجستیکی بود. آثاراین مکان ها که قلعه های تدارکاتی - نظامی اند و البته آثار و نشانه های دیگر، در نیمه جنوبی کشور ما هنوز هم پابرجاست. در ساخت بنای این قلعه ها همچون ارگ بم وارگ ماهان، سیستم های کلنی نشین دیده می شود. نخستین و بالاترین مرتبه ارگ بم بخش اعیان نشین آن بود که علائم اشرافیت انگلیسی هم در دیوارها و سردرهای آن دیده می شد
و دیوارها گچبری و تزئین شده بودند و در ساخت آن بیشتر آجر به کار برده شده بود تا خشت، و فضاها وسیع ترو نورگیرتربودند.
طبقات پایین تر متعلق به خدمه و سربازها بود. به نظرم  قلعه فلک الافلاک در خرم آباد نیز در قسمت مدیریت، بسیار به ارگ بم شبیه است.
درقسمتهای دیگر، خانه فرماندهان نظامی، اصطبل، چاه آب، محل نگهداری تجهیزات و سربازها و فروشگاه های لوازم مورد نیاز زندگی... از یکدیگر مجزا و مشخص است. یعنی طبقات مختلف در زمان کوتاهی و برای منظور خاصی در این قلاع شکل گرفته، نه در دوران تاریخی و اهداف نظامی در ساخت آن کاملا به چشم می خورد.
چه می توان گفت. آیا امپراطوری ساسانی برای جنگ با اعرابی که با شمشیر قصد مسلمان کردن مردم این منطقه را داشتند مجبور به ساخت این قلاع شدند؟ ولی چرا در کرمان و سیستان و بلوچستان؟ اعراب بالطبع باید از مرزهای غربی وارد سرزمین ما شده باشند نه مرزهای شرقی.

ارتش انگلیس برای اسکان، انبارمواد غذایی وتجهیزات و نگهداری نظامیان و جمع آوری اطلاعات و پیداکردن جای پا برای آینده به این قلعه ها احتیاج داشت.
به نظر می آید ایران برای آنها نوعی مرکز پشتیبانی است و به نوعی لوازم و بقایای مورد نیاز برای ماندن در هند و البته انجام پروژه های ساخت خاورمیانه بزرگ.

به این ترتیب اولین حضور نظامیان ارتش بریتانیا را در ایران به بهانه کشیدن خط تلگراف مشاهده می کنیم. بعدها این حضور و تحرکات نظامی با کشف و استخراج نفت در جنوب غرب ایران کامل تر گردید. امروزه بیشترین آثارو نشانه های حضور قوای این ارتش در بندر بوشهر خودنمایی می کند. شاید تاسیسات مخابراتی انگلیسی که درفواصل مشخصی بنا شده بود، بعدها توسط شرکت نفت انگلیس تغییر کاربری داده باشد.
نکته قابل توجه این که  نشانه های حضور قوای انگلیس را در یک خط مستقیم نمی بینیم. مسیر عبور آنها از مناطقی صورت گرفته که از نظر آب و هوا و جغرافیا برای اسکان مناسب تر بودند. مثلا در استان کرمان که منطقه ای گرمسیر و خشک است مناطقی خوش آب و هوا چون منطقه ماهان دارد که چشمه های آب معدنی، آبشار و میوه های مرغوب دارد و به درستی پردیس کویر نامیده شده.
بد نیست اشاره ای کنیم به بنای معروف «باغ شازده» در شهرستان ماهان، که در زمان رضاشاه ساخته شده است، نمای پلکانی محوطه جلوی عمارت که جوی آبی هم از میان آن می گذرد، در بسیاری از بناهای منسوب به قاجاریه در ایران به چشم می خورد.
نمونه چنین معماری را در محوطه بنای « تاج محل» در آگرای هند نیز می توان مشاهده کرد. با سقف گنبدی شکل آن که مانند گنبد مساجد اسلامی است.

.................................................
همچنین بناهای قدیمی ارتش انگلیس در میدان توپخانه تهران را درنظرداشته باشید که از نظرمعماری بسیار به بناهای انگلیسی ساخته شده در هند شبیه است ، با سقفی گنبدی شکل
عمارت پستخانه در کلکته که توسط ارتش انگلیس ساخته شده. کلکته مقراصلی فرماندهی ارتش بریتانیا در هند بود.
و این هم عمارت شهرداری و شعبه بانک ایران و انگلیس در میدان توپخانه - تهران که بازهم بنایی انگلیسی است.
                                           ...............................................
تاریخ نگاری آکادمیک دنیا به همراه نیروهای پشتیبان خود همچون سازمان یونسکو و ... بناهای انگلیسی معاصرساخته شده در ایران را به طورمساوی بین امپراطوری های قلابی پیش از اسلام و حتی بعد از آن تقسیم کرده است. اینکه آنها در حول موضوع ارگ بم به عنوان اثر شاخص باستانی هیاهو و تبلیغات زیادی راه انداخته اند و در عین حال نسبت به بناهای مشابه آن درهمان مناطق و استان های همجوار بی اعتنا مانده اند، دلیلی جز این ندارد که امیال توسعه طلبانه شان را در منطقه مخفی نگه دارند. والا بی شمارازاین قلعه ها درنیمه جنوبی کشور وجود دارد. و البته به نقش یهود در سازماندهی و تامین مخارج پشت پرده تمامی این جریانات نباید بی توجه بود.
مرکز فرماندهی انگلستان در شرق، سرزمین هندوستان بود. وازهمان جا شروع به خط کشی خاورمیانه و ساختن «کشور» در این منطقه کرد. این هنگ های مستقر دراین قلاع هنگام تحرکات نظامی می توانست به نیروی پشتیبان تبدیل شود. آنها عناصر جاسوسی خود را به میان قبایل مختلف در خاورمیانه فرستادند و سیستم قبیله نشینی آن مناطق را به سیستم حکومتی با دولت های دست نشانده خود تبدیل کردند و برای اینکه اعتباری به این کشورهای جدیدالتاسیس تولیدی خود بدهند و ردپای خود را درساخت این دولت ها بپوشانند، شروع به ساخت «تاریخ پرفراز و نشیب» برای منطقه کردند و این طور نمایاندند که آن سرزمین ها از ابتدا وجود داشته اند و مثلا از نژاد آریا یا ... هستند.
برای سرزمینی که عربستان نام نهادند «آل سعود» را به عنوان پادشاه گماشتند و کلید خانه کعبه قبله مسلمین را به دست این خانواده یهودی سپردند. و برای اینکه پادشاهی یک شبه آنان موجه جلوه نماید، تاریخ قلابی عثمانی اختراع کردند که وانمود کنند آل سعود در جدال با آنها به قدرت رسیده است.
دولت آلمان که در دو جنگ جهانی از داشتن مستعمرات بی نصیب مانده بود، سعی می کرد خود را به نژاد موهوم آریا متصل کند تا لااقل نوعی همپیوندی با مردم منطقه ما پیدا کند و بتواند در روشنفکری آن زمان ایران نفوذ داشته باشد.
                                           ........................
از پس هجوم امپریالیسم به بخش عقب مانده دنیا، مردم این مناطق هرگز تصمیم گیرنده سرنوشت خود نبوده اند و قرن هاست مشغول مبارزه برای بازپس گیری ابتدایی ترین حقوق زندگی خود به عنوان انسان هستند وهرگز فرصت نداشته اند به ساده ترین آرزوهای خود در زندگی جامه عمل بپوشانند. در کتاب پروفسور ولفگانگ مومسن با نام «تئوری های امپریالیسم» نوشته شده، امپریالیسم برای مردم جهان سوم تمدن آورده. اگر آنها مورد استثمار قرار نمی گرفتند وزندگی و ثروت های طبیعی شان به یغما نمی رفت، هرگز از محدوده قبیله خود اندکی آنسوتررا نمی شناختند، با تکنولوژی غربی و با اقتصاد و سیاست و فرهنگ و صنعت روز دنیا آشنا نمی شدند. این امپریالیسم است که مردم امریکای شمالی و جنوبی، شرق میانه، افریقا و آسیای شرقی را وادار کرد از دایره محدود قبیله ای خود خارج شده و رودرروی استعمارگران بیاستند و ازطریق مبارزات مدنی یا سیاسی با مسائل روز دنیا آشنا شوند. فرصت پیدا کنند به مدرسه و دانشگاه بروند و با جهان متمدن تماس برقرار کنند.
اما مسئله اینجاست که خود کشورهای سرمایه داری نیز تنها 400 سال است با شرق و غرب جهان آشنا شده اند. اگر آنها به کشورهای منطقه ما آب و برق یا خط تلگراف آورده اند، به خاطر منافع خودشان بوده، اگر نیروی انسانی تحصیلکرده تربیت کرده اند، برای خدمت به خودشان بوده که البته با نمونه هایی چند از آنان همچون مهاتما گهاندی درهند آشنا هستیم. آنها متوجه نیستند هزینه های روانی، مادی، نظامی و فرهنگیئی که در جهان سوم برای فریب افکارعمومی یا مبارزه و سرکوب آنها می کنند ازنفتی که مثلا به رایگان ازعراق می برند، بسیارهنگفت تر است.
افتخار بنیان اندیشی این است که با روشنگری های خود به دیوار دروغ ها و موهومات ساختگی شان ترک وارد کرده و ثابت کرده که تا همین چند قرن پیش قلمی در جهان ساخته نشده بود که بتواند مکتوبات منظم در قالب «کتاب» به جهان ارائه دهد و داستان سرایی های سران کنیسه و کلیسا را در مورد تاریخ و فرهنگ جهان یکسره بر باد فنا داده است.
مورخان غربی درباره هر سند و ابنیه تاریخی ساخته شده در جهان، داستان های فراوانی تراشیده اند و برآن نام «علم» نیز گذاشته اند. در کتب ومقاله های مختلف تاریخی آنقدر که به بررسی و توضیح اجزاء بناهای تاریخی یعنی مساحت و تعداد برج ها و طول و عرض و ارتفاع و مواد و مصالح ساخت آن و... می پردازند، به مسائل بنیانی وعلل وعوامل ایجاد آن وارد نمی شوند.همین مسئله را در مورد بنای ارگ بم شاهدیم. همان طورکه در مقدمه 30 صفحه ای و درخشان کتاب «برآمدن هخامنشیان» ذکر شده، توضیح و تشریح اسناد و ابنیه تاریخی البته به کار مورخ می آیند، اما به خودی خود تاریخ نیستند و بدون حضور در یک «فضای تاریخی» به سادگی ازعرصه تاریخ رانده و درگمنامی محو می شوند.
 
دهه های پیش رو دهه هایی است که سران کنیسه و کلیسا پاسخگوی تک تک جنایت ها وانحرافات و دستکاری هایی که در تمدن جهان و مفهوم زندگی کرده اند، خواهند بود.
اینک شاهدیم که مردم تحت ستم قرارگرفته دنیا اندک اندک با زبان اسلحه با آنها سخن می گویند که نمونه کوچکی ازآن را در انتقام جویی های مردم عادی فلسطین درکرانه باختری شاهد بودیم، که به جای پرتاب سنگ، این باربا چاقو یا اتومبیل شخصی به طرف یهودیان هجوم می آورند. سال ها بعد سیاه پوستان ایالات متحده امریکا، این کشوررا تسخیر خواهند کرد و انتقام اجداد خود را ازقدرتمندان و سیاستمداران نوکر کنیسه خواهند گرفت.
 اما همچنان آنها ازحوادث اطرافشان درسی نمی آموزند
و هرروز بیشترازقبل درکثافت کاریهای فرهنگی و سیاسی خود غرق خواهند شد وهمان اشتباهات تاریخی را بارها و بارها تکرارخواهند کرد و این مسئله  سخن قرآن را به درستی تایید می کند:
 [ والله لا یهدی القوم الظالمین ]
خداوند بندگان ظالم خود را هدایت نمی کند. و میراث بران آینده این کره خاکی بندگان شایسته او خواهند بود.


                                             پایان / بهمن 93
                                                        

ارگ بم، برگی تازه از تاریخ معاصر ایران- قسمت اول


یازده سال پیش با وقوع زلزله مهیبی در استان کرمان، توجه و نگاه جهانیان معطوف به ارگ تاریخی بم شد که در زلزله آسیب های بسیاری دیده بود. روشنفکری بی مایه ایران در این میان دستمال به دست، با زدودن اشک چشم، از فاجعه ای عظیم سخن می گفت. بلافاصله پای یونسکو و کشورهایی چون ایتالیا، فرانسه و ژاپن و بانک جهانی برای مرمت آن به میان کشیده شد و رئیس جمهور وقت، وعده بازسازی آن را به مردم می داد. گویی همه برای تخریب بنا بیش از کشته و بی پناه شدن آوارگان بم دل می سوزاندند و از آنجا که تاریخ نگاری آکادمیک دنیا این بنا را به عهد باستان متعلق می داند، کسی در میان این هیاهو یک بار هم سوال نداد که آیا در منطقه زلزله خیز ایران، از عهد باستان تا کنون، زلزله ای در کرمان رخ نداده است؟ چگونه این بنای خشت و گلی در طی چند هزار سال این چنین سالم مانده بود؟

«ارگ بم بزرگترین سازهٔ خشتی در جهان است که در نزدیکی شهر بم در استان کرمان در جنوب شرقی ایران قرار دارد. این ارگ عظیم که در مسیر جاده ابریشم قرار دارد، سده ۵ پیش از میلاد ساخته شده‌است و تا سال ۱۸۵۰ پس از میلاد نیز همچنان مورد استفاده بوده. به طور قطع مشخص نیست چرا پس از آن دیگر مورد استفاده قرار نگرفته. کل بنا یک دژ بزرگ است که در قلب آن، ارگ واقع شده، اما به دلیل ظاهر پرابهت ارگ، که پر ارتفاع‌ترین قسمت مجموعه نیز به شمار می‌آمد، کل بنای دژ به عنوان ارگ بم نامیده می‌شود.مساحت این ارگ نزدیک به ۱۸۰٬۰۰۰متر مربع است که با دیوارهایی به بلندی ۶ تا ۷ متر و طول ۱۸۱۵ متر احاطه شده‌است. ارگ از دو بخش جدا از هم تشکیل شده‌است که هر کدام ویژگی‌های خاص خود را دارد. حدود ۶۷ برج در سطح شهر باستانی بم پراکنده شده‌است.به نظر می رسد طراح یا طراحان، شکل نهایی کل ساختمان و شهر را از همان قدم‌های ابتدایی مراحل ساخت، پیش بینی کرده بوده‌اند. در حین هر کدام از مراحل پیشرفت کار، قسمت ساخته شده از یک شکل کامل برخوردار بوده و هر بخش اضافه می‌توانسته‌ است به راحتی به قسمتهای موجود «دوخته شود».

ارگ در مرکز شهر نظامی در نقطه‌ای با بهترین دید از لحاظ امنیتی قرار دارد.

بخش حکومتیکه در درونی‌ترین دیوار قرار گرفته و شامل دژ نظامی، عمارت چهارفصل، سربازخانه، چاه آب ۴۰ متری و اصطبل به گنجایش ۲۰۰ اسب است.
بخش رعیت نشین که اطراف بخش حکومتی است و شامل ورودی اصلی شهر، مسیر اصلی متصل‌کننده ورودی شهر به دژ و بازار درامتداد آن، نزدیک به ۴۰۰ خانه و ساختمان‌های عمومی مانند مدرسه و مکان ورزش است.

در ارگ ۳ نوع مختلف خانه وجود دارد که قابل توجه هست:خانه‌های کوچکتر با دو_سه اتاق برای خانواده‌های فقیر، خانه‌های بزرگتر با سه - چهار اتاق برای طبقه متوسط جامعه، بعضی از آنها ایوان هم دارد و مجلّل‌ترین خانه‌ها با اتاق‌های بیشتر که به خاطر فصلهای مختلف سال در نقاط گوناگون قرار گرفته‌اند، با یک حیاط بزرگ و یک طویله در نزدیکی برای حیوانات. تعداد این خانه‌ها در ارگ خیلی کم است. از این جمله می توان به خانه سیستانی ها و خانه یهودیان اشاره کرد.

همهٔ ساختمانها از آجرهای رسی پخته نشده یعنی خشت، ساخته شده‌است. ارگ بم احتمالاً پیش از زمین‌لرزهٔ ۲۰۰۳، بزرگترین مجموعه خشت و گلی جهان بوده‌است.» (نقل از ویکی پدیا)


اگر چه ویکی پدیا این بنا را به سده پنج پیش از میلاد(2500 سال پیش) نسبت می دهد، اما بعضی منابع آن را بنای ساسانی و حتی اشکانی می دانند. اما بنای مزبور چه ساسانی باشد و چه هخامنشی یا اشکانی، از روی کدام نشانه سبک معماری آن را می توان به این سلسله یا آن سلسله نسبت داد؟و مسئله مهم تر اینکه در اسناد و کتب قدیمی مربوط به تاریخ ایران هرگز جایی نام و نشانی از ارگ بم برده نشده است و همین مسئله ظن جدید ساخت بودن آن را بالا می برد.

بنیان اندیش با دیدن شمای ظاهری این قلعه از خود می پرسد در سرزمین پوریم زده و خالی از سکنه ایران که تا چند دهه پیش نام هم نداشت، دژ نظامی بم به چه کار می آمده و در آن علیه کدام دشمن تجهیز می شدند.


با یک نگاه سطحی به قلعه های موجود در کشور، نسخه بدل هایی فراوان از ارگ بم کرمان را، به خصوص در نیمه جنوبی کشور می توان یافت که اگر چه از نظر مساحت به اندازه ارگ بم نیستند اما در شمایل و معماری بنا تفاوت چندانی با آن ندارند. ولی چرا ارگ بم را این چنین برجسته کرده اند و درعین حال نسبت به بناهای مشابه آن بی تفاوت مانده اند؟



تصاویر بالا نماهای متفاوتی از ارگ راین در استان کرمان است که بزرگترین بنای خشتی، بعد از ارگ بم به حساب می آید، با حریم چهل هزار متر مربع و زیربنای بیست و دو هزار متر مربع در جنوب غربی شهر کنونی راین .این بنا بر بلندای تپه ای قرار گرفته و از نظر معماری به ارگ بم شباهت بسیاری دارد. پلان قلعه تقریبا مربع شکل و با چندین برج در اطراف مزین شده است. دور تا دور قلعه را حصاری در بر گرفته که ارتفاع آن بیش از ده متر است. تنها ورودی قلعه از جبهه شرقی است که با سردر بزرگ و باشکوه به محوطه داخلی راه دارد. تاریخ ساخت آن را به عهد ساسانیان نسبت می دهند که به واسطه قرار گرفتن در بزرگراه غرب به شرق و راه کرمان به جیرفت و بندرعباس موقعیتی مناسب داشته و یکی از مراکز دادو ستد کالا و بافت پارچه های ارزشمندی بوده است که حتی به مناطق دور مانند مصر نیز صادر می شده است(؟؟؟). این منطقه درگذشته یکی از مراکز ساخت صنایع دفاعی مانند شمشیر و تفنگ نیز بوده است.


                ******************

این تصاویر نیز چند نمای مختلف از ارگ بردسیر است که در مرکز شهر بردسیر در استان کرمان واقع شده. مساحت آن بیش از 2300 متر مربع می باشد که به طور میانگین هشت متر بالاتر از سطح خیابان قرار دارد.اگر چه که بنا به ارگ بم شباهت هایی دارد، اما قدمت آن را به 300 سال پیش نسبت می دهند.فضاهای بیرون آمده در کاوش های مختلف، یک حیاط با چهار ایوان قرینه و هشت ورودی است، و نیز سایر امکانات سکونتی از قبیل آشپزخانه و سیستم آبرسانی نیز در آن موجود است. این بنا به عنوان یک قلعه نظامی مورد استفاده قرار می گرفته. مصالح به کاررفته در ساخت بنا خشت خام است و در مواردی مانند فرش حیاط و ساخت حوض، از آجر استفاده شده است. برای تامین آب مورد نیاز، از چاه های موجود در ارگ استفاده می شده است. آب پس از طی مسیر شیبداری از چاه یا آب انبار تا تنبوشه وسط حوض به صورت فواره ظاهر می شده و به آن زیبایی خاصی می بخشیده است. تاکنون اشیاء مختلفی مانند سفال های ساده و لعاب دار، اشیای فلزی و آلات جنگی و دو گوی فلزی مربوط به توپ های جنگی، معروف به زنبورک در داخل بنا یافت شده است.

            *************************************


 

در مرکز شهرستان انار در شمال استان کرمان، ارگ انار واقع شده است. مساحت آن 11 هزار و 179 متر مربع است.تاریخ احداث آن را به دوره ساسانی نسبت می دهند که در دوره اسلامی تکمیل شده است. درست به مانند ارگ بم. پلان ارگ به شکل مستطیل شکل می باشد که بر روی تپه ای واقع شده و توسط شش برج و بارو محصور گردیده است.

این ارگ متشکل از فضاهای یک طبقه و دو طبقه ای است که فضاهای یک طبقه عمدتاً در حاشیه ارگ قرار گرفته اند و دارای کاربری خدماتی، مسکونی بوده اند و در واقع بخش عامه نشین آن محسوب می شده که شامل فضاهای خدماتی نظیر اصطبل ها، طویله ها و ... و همچنین محل سکونت مردم عادی و خدم و حشم بوده است.بناهای دو طبقه که در مرکز ارگ واقع شده اند مقر حکومتی و مرکز سیاسی ارگ می باشند.

            

اما کرمان تنها منطقه ای نیست که قلعه های خشتی نظیر ارگ بم را در خود جای داده است.در جنوب ایران، به ویژه استان سیستان و بلوچستان نظایر این ابنیه های خشتی را به طور فراوان می توان دید.


قلعه ناصری در ایرانشهر که ظاهرا قدیمی ترین شهر بلوچستان است و بزرگترین شهر منطقه مکران که به پایتخت قدیم آن معروف است.


                    ************************


 قلعه بمپور که معروفترین قلعه بلوچستان است زمانی بسیار طولانی مرکز حکومت کرمان و بلوچستان بوده‌است. بنا بر تحقیق باستان شناسان قدمت آن به دوره‌های ساسانی واشکانی بر می‌گردد.این قلعه به صورت دو تکه ساخته شده که این دو بخش به لحاظ ارتفاع با هم یکسان نیستند، صحن پایین در ورودی دیواره شرقی قلعه قرار گرفته و چند برج نیز آن را احاطه کرده است که مصالح بکار رفته در آن خشت و گل است.شباهت بنای قلعه بمپور با بناهای دوره ساسانی منطقه، از جمله قلعه دختر کرمان و قلعه بم نشان می دهد که تاریخ ساخت اولیه تا دوران ساسانیان به عقب برمی گردد(؟؟؟) قلعه بمپور ایرانشهر در طی هزاران سال همچنان استوار و باصلابت پابرجا ایستاده است(؟؟؟)

                    ********************************


ارگ جلال آباد را به دوره قاجار متعلق میدانند که در کیلومتر 18 جاده زابل به هیرمند واقع شده است. این بنا ماند دیگر بناهای شاخص سیستان، برای مصون ماندن از شر رطوبت و زه زمین برروی تپه ای طبیعی ساخته شده و دارای پلانی مربع شکل، با حیاط مرکزی و چهار برج دیده بانی در گوشه های بناست.این ارگ یکی از شاهکارهای معماری سیستان معرفی شده(؟؟؟) که عناصر و جزئیات معماری ایرانی(؟؟؟) درقالب جرزها، پوشش ها وتزئینات خشتی زیبای ورودی در بطن این بنا مشهود است.

       

                      *********************************
در بندر چابهار نیز آثار این قلعه های خشتی به شکل فراوانی به چشم می خورد:


قلعه گواتر در جنوب شرقی ترین قسمت خاک ایران و در نقطه صفر مرزی با پاکستان قرار دارد و در امتداد جاده ساحلی چابهار- گواتر بر روی تپه ای واقع شده است.
قلعه تیس - به قلعه پرتغالی ها مشهور است و در 5 کیلومتری شمال غربی چابهار، در روستای تیس قرار دارد. ساخت آن را به پس از اسلام نسبت می دهند(؟؟؟)
قلعه پیروزگت - در بخش مرکزی 5 کیلومتری شمال غربی چابهار در روستای تیس قرار دارد. آن را به دوره اشکانیان و ساسانیان متعلق می دانند. این قلعه بر فراز تپه ای در وسط دره تیس واقع است. ارتفاع تپه از ارتفاع دو رشته کوه اطراف تپه بیشتر نیست.
قلعه بلوچ گت - در بخش مرکزی 5 کیلومتری شمال غربی روستای تیس قرار دارد. این قلعه بر بالای کوهی مرتفع قرار گرفته است. آثار دیوار قلعه و یک برج دیده بانی از آن برجای مانده است. بقایای مقابر هرمی شکل برجسته که با سنگ و ساروج بنا گردیده اند و از نوع مقابر اسلامی می باشند، درآن دیده می شود.
قلعه انوشیروان - در سنگان در بخش دشتیاری دهستان باهوکلات دو کیلومتری روستای سنگان قرار دارد. قدمت آن 300 سال است. این قلعه بر فراز کوهی قرار گرفته است.
قلعه باتل - در دبستان پلان روستای گتیک بر روی تپه خاکی قرار دارد. لایه های سنگ عظیمی بر روی تپه نمایان است که با فرسایش خاک زیر آنها خالی شده است. در قسمت بالای کوه پاره هایی از ظروف سفالی جلب نظر می کند. آثاری از برج و باروها دیده می شود که به مرور زمان به کلی تخریب شده اند که تنها خرابه ای از آن باقی مانده است.

همان طور که می بینید این بناهای از نظر تکنیک و نوع کاربری مشابه هم را در جریان تولید تاریخ به طور مساوی بین دوران قاجار، اشکانی و ساسانی تقسیم کرده اند تا سلسله های ساختگی شان بی سند و جا و مکان نمانده باشد.چنان که قلعه تیس را که به پس از اسلام نسبت می دهند، نام "قلعه پرتغالی ها" نیز روی آن گذاشته اند؟؟؟؟؟

اگر سبک معماری ایرانی از زمان اشکانی تا قاجار این چنین یکسان باقی مانده است پس ما هرگز با تحول و پیشرفت در معماری سرزمینمان روبرو نبوده ایم.

اما جدا از این فریب کاری ها، سوال اساسی همچنان پابرجاست که این قلعه های نظامی در این سرزمین خالی از سکنه چه کاربردی داشته است؟ (ادامه دارد....)