در جستجوی "شادی"


مردم مدرن این عصر مردمی بسیار نگران و درخود فرورفته و اسیر تعارضات ذهنی بسیارند و غیر از مشکلات شخصی زندگی خود چیز دیگری را نمی بینند. عطوفت ها از بین رفته است و اگر هم هست به اشکال ظاهری و به صورت نمادین درآمده. محبت با خرید کادو و دسته گل و کیک تولد و پیام تبریک معنا می شود و مردم برای «ارتباط» منتظر «بهانه» اند. متوجه نیستند که اظهار علاقه و توجه بین انسان ها مسئله ای همیشگی دائمی و لحظه به لحظه است و احتیاج به زمان خاص، روز خاص یا خرید وسیله ای خاص ندارد. 


امروزه کشورها روزهای مختلف سال را به عناوین مختلف، مثل روز مادر نامگذاری می کنند تا به مردم کم حافظه و درگیر با مشکلات زندگی، یادآوری کنند که در این دنیا مادری هم دارند. هر چند که این یادآوری تنها به ارسال یک اس ام اس یا خرید چند شاخه گل منتهی می شود.

از همین دست نامگذاری های نمایشی انتخاب روز 20 مارچ از طرف سازمان ملل به عنوان روز جهانی "شادی" است که در آن روز برخی کشورها جشن ها و مراسمی را برگزار می کنند و کنفرانس هایی را ترتیب می دهندتا در آن به بررسی راهکارهایی برای بازگرداندن شادی به زندگی مردم به خصوص در مناطق محروم جهان بپردازند و البته فرادی آن روز همه چیز فراموش می شود و هر کس به گرفتاری های روزمره خود برمی گردد.



برای من علت انتخاب چنین روزی برای این عنوان هنوز مشخص نشده. اما این انتخاب بیشتر به نوعی دهن کجی یهودی نسبت به بشر امروز شبیه است. همان یهودی که برای این کره خاکی حتی ذره ای آرامش و شادی نمی خواهد و از درد کشیدن انسان ها احساس لذت می کند.

زیرا روز 20 مارچ برابر با 29 اسفند و روز تحویل شدن سال هجری شمسی است و سالروز قتل عام پوریم، سالروز مرگ تمدن و انسانیت.

و حالا سازمان ملل این روز را روز جهانی شادی نامیده است(؟؟؟)

تا به این مردم غرق در امکانات مادی اما عصبانی از زندگی، معنی شادی را یادآوری کند. به نظر می رسد که کم کم کلمه شادی از قاموس ذهنی مردم امروز دنیا در حال ناپدید شدن است.

و ما هم البته به سازمان ملل یادآوری می کنیم که شاید به دلیل همین قتل عام پوریم است که مردم پیشرفته اما نامتمدن امروز شاد نیستند. می دانید که شادی را در کارخانه ها تولید نمی کنند. اگر هزینه هایی که خرج برگزاری مراسم و کنفرانس هایی از این نوع می شود را صرف خرید غذا برای کودکان گرسنه افریقایی کنند، شاید هاله ای کمرنگ از احساس شادی نیز در چهره های بی رمق آنها هویدا شود.


 

سال هاست موسسات مختلف در اقصی نقاط دنیا به بررسی های آماری و گاها آبکی درباره میزان رضایت مندی مردم جهان از زندگی می پردازند و همیشه بالاترین آمارها به کشورهای شمال اروپا و حوزه اسکاندیناوی تعلق دارد. منطقه شمال اروپا که به قطب هم نزدیک است به علت سرمای فراوان هرگز در طول تاریخ بشر مکان مناسبی برای زندگی نبوده. و اینکه در بعضی مناطق آن شش ماه از سال شب است و شش ماه روز.

برای همین مردم ساکن آن مناطق تاریخ ندارند. و درست در زمانی که اروپای مرکزی و جنوبی جایی برای اسکان و مهاجرت نداشت آنها ناچارا به قسمت های شمالی رانده شده اند و حالا این مردم که زمانی اقوام وحشی خوانده میشدند، با کم کردن فاصله طبقاتی بین افراد جامعه خود به شادترین ملل جهان تبدیل شده اند. 

عجیب است که کشورهای پیشرفته ای چون امریکا و آلمان و فرانسه که کشور خود را سرزمین فرصت ها و پیشرفت های اقتصادی و علمی می نامند، نامشان در صدر این لیست قرار ندارد.


 مجله اقتصادی "فوربس" مردم 10 کشور جهان را به عنوان شادترین ساکنان این کره خاکی اعلام کرده است. یکی از معیارهای انتخاب این ده کشور به عنوان شاد ترین کشورها در جهان، میزان تولید ناخالص داخلی در آنها بوده است و با توجه به بحران اقتصادی رو به رشدی که جهان را در بر گرفته، مردم این ده کشور باز هم شاد هستند. بنابر گزارش رسمی مجله فوربس کشورهای دانمارک، فنلاند و هلند در صدر این لیست قرار داشته و پس از آن سوئد، ایرلند، کانادا، سوئیس، نیوزلند، نروژ و بلژیک به ترتیب در رده های بعدی قرار دارند. این در حالیست که میزان رضایت مندی مردم از زندگی

در دانمارک 90.1 درصد-

فنلاند 85.9 درصد-

هلند 85.1 درصد -

سوئد 82.7 درصد -

ایرلند 81.1 درصد -

کانادا 78 درصد -

سوئیس 77.4 درصد-

نیوزلند 76.7 درصد -

نروژ 76.5 درصد

و در بلژیک 76.3 درصد است. دانمارک با داشتن 68 هزار دلار تولید ناخالص داخلی در سال 2009 میلادی به عنوان اولین کشور در صدر این لیست قرار گرفته است. یکی دیگر از معیارها میزان ساعت کاری در هفته است. به طوری که در کشورهای اسکاندیناوی مردم کمتر از 37 ساعت در هفته کار میکنند. 

ولی در کشورهایی نظیر چین مردم بیش از 47 ساعت در هفته کار می کنند، اما همچنان از زندگی می نالند و از نوع زندگی خود ناراضی هستند. علاوه بر این، میزان نرخ بیکاری در کشورهایی نظیر دانمارک دو درصد، در نروژ 2.6 درصد و در هلند 4.5 درصد است.

اما این میزان بر اساس اعلام وزارت کار امریکا در این کشور هم اکنون 9 درصد تخمین زده شده است. به همین دلیل گفته می شود که این ده کشور جزء بهترین و شادترین مناطق روی زمین هستند و میزان طول عمر مردم در این کشورها، 85 تا 90 سال است. آنها دموکراسی، برابری اجتماعی و محیط صلح آمیزی دارند. مدارس از کیفیت بالای آموزشی برخوردار است و میزان شهریه ها با درآمد مردم سازگار است. به طور کلی مردم این کشورها درآمدهای مناسبی دارند. یک رفتگر ساده هم می تواند یک زندگی آرام و معمولی برای خود داشته باشد. صاحب خانه شخصی و اتومبیل شود و به مسافرت و تفریح برود. زیرا که دولت های این کشورها فاصله طبقاتی را از بین برده اند و حقوق یک فرد لیسانسه با متخصصی که مدرک دکترا دارد، تفاوت چندانی نمی کند. در نتیجه مردم تنها به شغل های مورد علاقه خود روی می آورند و دغدغه نان ندارند. هر چند که در این کشورها هم بنیان خانواده چندان محکم نیست و مردم تمایلی به داشتن فرزند زیاد ندارند.


اما همچون همیشه در این نظر سنجی ها و آمارها نامی از کشوری مانند اندونزی به چشم نمی خورد. احتمالا پزوهشگران آنها نیز هنگام جستجو در میان مردم اندونزی تنها در جزایر بالی قدم زده اند.

 با این حال این سکوت عمدی نسبت به اندونزی عجیب به نظر نمی رسد. نام اندونزی تمام معیارها و حساب کتاب هایشان را به هم خواهد ریخت و سوال های بی جوابی در برابرشان قرار خواهد داد که قادر به درک و تجزیه تحلیل آن نیستند:


- آیا وضع اقتصادی مناسب تنها عامل شاد زیستن انسان هاست؟

-  اگر خانواده های پر جمعیت اندونزی درآمد بالایی ندارند، پس چگونه با آرامش زندگی می کنند و این استواری و صبر در سختی ها از کجا ریشه گرفته؟

-  اگر مردم دانمارک و هلند و سوئد نیز به فلاکت اقتصادی امروز دنیا مبتلا شوند، آیا می توانند همچنان شاد باشند؟درست همانطور که مردم اندونزی شاد هستند؟





 

نظرات 2 + ارسال نظر
aydın شنبه 30 فروردین 1393 ساعت 00:10 http://biryol-az.blogsky.com

با سلام

«اگر مردم دانمارک و هلند و سوئد نیز به فلاکت اقتصادی امروز دنیا مبتلا شوند، آیا می توانند همچنان شاد باشند؟درست همانطور که مردم اندونزی شاد هستند؟»

این جمله یادداشت را فقط خوانده ام و هنوز در آن مانده ام. سوالی است که رعشه بر اندام آنهایی می اندازد که اسلام و قرآن را علومی انسانی و مادی می شمارند و قدرت معنوی و اعتقاد مسلمین به الله را در نظر نمی گیرند و یا نمی توانند این کار را بکنند، چون در شرک فرو رفته اند در این دنیای رنگا رنگ فقط اسباب بازی های خود را بزرگ کرده اند.

به خاطر این پست و آن جمله انتهایی تبریک می گویم.
خوشحال هستم که ادامه این یادداشت ها را می بینم. تا پیروزی نهایی تسلیم نخواهیم شد. قدم های مهمی برداشته ایم و راه طولانی در پیش داریم.

با تشکر

ممنون. تو حیطه بنیان اندیشی ما شاگرد شما حساب میشیم و تلاشمون به پای تلاش های شما نمی رسه.

اکبر یکشنبه 8 شهریور 1394 ساعت 02:59

در تحقیق دیگری که بر اساس کیفیت زندگی در کشور ها ارائه شده و طبق معمول کشورهای اسکاندیناوی در صدر هستندبه نکته جالبی برخوردم و اون اینکه مسلمان بودن و همچنین مخالف بودن هر چند اندک با سیاست های غرب امتیاز منفی بزرگی منظور داشته اند به طور مثال بتسوانا که تقریبا نمی از مردم کشور دچار بیماری ایدز هستند مکان بهتری برای زندگی از ترکیه وروسیه اعلام شده !!!
آیدین خوب اشاره کرد جمله آخر واقعا شاهکار بود
واقعا ممنون و خسته نباشید میگم بهتون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد