نگاهی اجمالی به فرقه اهل حق- 1

فاقم وجهک للدین حنیفا فطرت الله التی فطر الناس علیها لا تبدیل لخلق الله ذلک الدین القیم ولکن اکثر الناس لا یعلمون- منیبین الیه و اتقوه و اقیموا الصلوه و لا تکونوا من المشرکین - من الذین فرقوا دینهم و کانوا شیعا کل حزب بمالدیهم فرحون(روم- 32-30)

 
این نوشتار خطابی است به رهبران کنونی فرقه های چندگانه اهل حق که از افغانستان و پاکستان گرفته تا ترکیه، عراق و سوریه، هر کدام با اسامی مختلف و تاریخ نگاری های متفاوت و بعضا ضدو نقیض و رسومی متفاوت وزیرشاخه هایی که همین امروز نیز ناگهان متولد میشوند، با آیین خود مشغول و سرخوشند .

بنیان اندیش امروز می تواند تمام اسناد و کتب و روایت و سنگ قبر و شجره نامه خاندان های اهل حق را درکمتر از لحظه ای به آب "پوریم "  بشوید و از صحنه تاریخ به کناری نهد، که اگر تا همین دویست سال پیش خبری از تجمعات سازمان یافته انسانی دراین سرزمین نیست، پس تمام آن شجره نامه های قلابی این خاندان جز به یهود به جای دیگری متصل نخواهد شد.

اما این نوشته دعوتی است به بازنگری محتوای باورهایی که به اسم دین و در اصل برای انحراف کلام خدا به خوردمان داده اند. همراه پرسشی ساده که آیا آموزه های قرآن برای رسیدن به سعادت دنیوی و اخروی کافی نیست یا نقصی در آن وجود دارد که بدعت و طریقه نویی دردل آن به وجود  آورده اند؟ مسجد را رها کرده و به جمخانه پناه برده اند  و به جای سجده در برابر پروردگار یکتا در جمخانه  به دور خود می چرخند؟ آن "سرمگویی"  که پروردگار در قرآن و کتب آسمانی دیگر اشاره ای به آن نکرده، اما اهل حق از آن باخبرند از چه منبعی به دست شان رسیده؟

از کودکی تا به امروز هربار خواستیم سوالات پایه ای و اساسی درباره این مسلک بپرسیم با لب ورچیدن و سرزنش مواجه و وادار به سکوت شدیم. چرا که زیرسوال بردن این آیین نوعی گناه حساب میشد. اما امروز این نوشتار با "زبان قرآن"  که کلام متین خداوند است با آنها سخن خواهد گفت: 

  ادع الی سبیل ربک بالحکمه و الموعظه الحسنه و جادلهم بالتی هی احسن. ان ربک هو اعلم بمن ضل عن سبیله وهو اعلم بالمهتدین( نحل - 125)

                                       ---------------------

<<< عیسی برزنجه ای که از علما و دانشمندان بزرگ برزنجه به شمار میرفت، روزی قصد زیارت خانه خدا را می کند و به این منظور بار و بنه سفر را بسته و از دیار خود به سوی مکه با کاروانی رهسپار میشود. وی چون پیرو سالخورده بود، درمیانه راه، درنزدیکی سرزمین حلوان درشهرزور از کاروان جا میماند. سخت آزرده خاطر شده و به نیایش خدا پرداخته و از چشمانش قطرات اشک روان میشود. در این هنگام پاره نوری از آسمان فرود آمده و به او ندایی میرسد که ای شیخ تو دیگر حاجی شده ای(؟؟؟) و به خانه ات باز گرد. شیخ چون این ندا را میشنود، باز میگردد و در آستانه خانه اش، سه درویش (درباوربعضی فرقه ها سه فرشته ) به نامهای  بنیامین، داود  و پیر موسی را می بیند. شیخ ایشان را به خانه اش فرا میخواند و آنها را گرامی میدارد. درویشان پس از مدتی به شیخ پیشنهاد می کنند که ازدواج نماید. آنها به خواستگاری دختر "حسین بیگ جاف" فرمانروای شهرزور میروند و بعد از اینکه کارهای خارق العاده ای از خود نشان میدهند حسین بیگ را وادار میکنند که به ازدواج دخترش با شیخ عیسی تن در دهد. پس از ازدواج، خاتون دایراک رمزبار آبستن میشود و پسری با چهره ای نورانی میزاید .شیخ عیسی با دیدن نوزادش در میابد که نور چهره این نوزاد همان پاره نوری است که در بیابان با آن روبرو شده بود. می خواهد این راز را بگشاید که ناگهان زبانش بسته شده و دردم جان میسپارد . این نوزاد را اسحاق یا سحاک نام میگذارند.

سلطان اسحاق در 675 هجری قمری متولد شد. در هنگام کودکی نزد ملا الیاس شهرزوری سرگرم فراگرفتن دانش شد و بعدها در بغداد و دمشق تحصیلات خود را تکمیل کرد. سپس به سرزمین اورامان ، دیه شیخان مهاجرت کرده و مسلک یارسان را تجدید نمود....>>>

این داستان که  به یک افسانه شبیه است،  پایه و مایه ابتدایی باورهای اهل حق به شمار میرود. کاری به این ندارم که این همه اسامی قبضه شده یهودی دردل این داستان چه میکند. چرا که یهودیان عادت دارند هنگام جعل اسناد تاریخی اثر انگشت و رد پایی از خود در آن به جا بگذارند تا به شکل تلویحی اعلام کنند که همه جا حضور دارند و همه چیز درکنترل آنهاست. مانند نقش ستاره داودی که به دیوار مساجدمان کاشته اند.

اما اینجا نیز همان زیرآبی رفتن های عرفانی برای ایجاد بدعت  و تغییر مسیر در دین اسلام  مشاهده میشود که از زبان خدا تو را به مکه نرفته حاجی می کنند و از میانه راه به خانه ات باز می گردانند .                                                                                              

تصاویر بالا عکس های قدیم و جدید مقبره سلطان اسحاق است که در مسیر جاده پاوه به نودشه در نزدیکی روستای نیسانه و در کنار ساحل رود سیروان قرار دارد. مقبره ای با گنبد کلاه بوقی که به مقبره های یهودی می ماند. "اهل حق " باور دارند یک بار زیارت این مقبره برابراست با زیارت خانه خدا؟؟؟؟؟؟  و برخی از آنها اموات خود را رو به این مقبره دفن می نمایند.


<<<اسرار یارسان که در قرن دوم هجری در سینه بهلول ماهی و یارانش محفوظ بود و تا قرن هفتم سینه به سینه منتقل میشد، در سده هفتم و هشتم به صورت قانون و ارکان اهل حق به نام یارسان به یاران ابلاغ شد. برای همین سلطان اسحاق موسس و قانون گذار مسلک اهل حق محسوب میشود. از اقدامات و بدعت های او برای ترویج آیین یارسان عبارتند از:

         -    گرفتن روزه سه روزه در ایام زمستان

         -    مراسم گردو شکستن یا سرسپردن به یکی از خاندان ها

       -   انعقاد جم و تاسیس جمخانه

<<<برابر کلام سرانجام "سرسپردن و یا جوز شکستن" یکی از شرایط اصلی و مهم برای هر فرد یارسانی است. مراسم سرسپردگی هر فرزندی از خانواده یارسان، یک تکلیف دینی است و اجرای آن وظیفه پدر و مادر کودک است. در این مراسم مقدس همواره پیر تخت «بابایادگار» و پیرشرط « بنیامین» است و دفتردار این برنامه «پیرموسی».

راهنما و دلیل تمام افرادی که به آیین یاری سر می سپارند «داود» است که از سوی حق مامور راهنمای و ارشاد سرسپردگان حقیقت است(!!!)>>>

پس این جناب داود برای اهل حق مقام پیامبری دارد، ولی حتی خود خداوند هم نمی داند چه زمان او را به این منصب گماشته است که در هیچ کتاب آسمانی اشاره ای به او نیست.

<<<خاندان های حقیقت که قیادت و ریاست مذهبی این نحله را از دوران ظهور حضرت سلطان اسحاق به عهده داشته اند، هفت خاندان منشعب از هفتوانه و چهارخاندان شاه مهمان می باشند. در این قلمرو جغرافیایی که از خراسان و نواحی شمالی ایران وآذربایجان تا مناطق کردنشین و عراق و ترکیه را شامل میشود خاندان شاه ابراهیمی و یادگاری از پرجمعیت ترین و مقتدرترین خاندان های نخستین به شمار میروند.>>>

حال ببینیم از این خاندان های دیرینه و مقتدر در کتب تاریخی رد و نشانی وجود دارد یا نه.


<<<خاندان شاه ابراهیمی در عراق کنونی (شهرزور، کرکوک و....) و در ایران در مناطق اهل حق نشین کرند و صحنه وحومه تهران و آذربایجان پیروان چشمگیری دارند. اما با وجود حضور بارز گذشتگان و مسند نشینان خاندان شاه ابراهیمی کرند، در مسیر تردد کاروان های زیارتی عتبات برسر شاهراه خراسان در کرند و سایر نقاط غربی ، که محل عبور سیاحان و مستشرقین و رجال مشهور و صاحبان خاطرات و سفرنامه هاو ... بوده اند، هیچگونه نشانی درآثار آنان اعم از سفرنامه، خاطرات، یادداشت، تواریخ، گزارش های دولتی وغیره از بزرگان مزبور ثبت نشده است؟؟؟ حتی در مجموعه اسناد فرمانفرما که دراواخر قاجاریه گزارش گونه ای از خاندان های تکیه دار اهل حق تهیه و تنظیم گردیده، با اینکه به خاندان های کوچکتر اشاره دارد، اما نامی از خاندان شاه ابراهیمی کرند نبرده است. و نیز عباس عزاوی در تاریخ الکاکائیه، که محل و مسند نشینان عراق و ایران را فهرست وار ذکر کرده است، در فهرست خود این خاندان دیرینه سال را نیاورده. چاپ های اولیه کتاب مشاهیر اهل حق نیز از احوال و زندگانی این بزرگان خالی است. یگانه ماخذی که درباره مسندنشینان سادات شاه ابراهیمی کرند مطلبی آورده اوژن اوبن فرانسوی است ، که در سفرنامه خود می نویسد:

<<<(... در کرند یک موسوی موصلی الاصل است که سید رضا بیک سیف السادات نامیده می شود. و در قبرستان کرند مدفون است. و در قرن هجدهم به میان آنان آمده و در کرند مستقر شده. پیروانش اورا نایب علی و نماینده خدا می دانند. شفاعت در بارگاه کبریایی در مورد قبولاندن دعا و نیاز آنان و قضاوت و حکمیت در منازعات و حل هر گونه اختلاف به عهده اوست. اعقاب وی نیز نسل به نسل به ارشاد کرندی ها و همسایگان شان گوران ها پرداختند .(تاریخ خاندان های حقیقت در کرمانشاه - محمدعلی سلطانی)>>>>

میبینید که مردم اهل حق برای دعاهای خود به درگاه خداوند احتیاج به واسطه و دلال مذهبی و شفیع دارند.


 واذا سالک عبادی عنی فانی قریب اجیب دعوه الداع اذا دعان فلیستجیبوا لی  

   ولیومنوا بی لعلهم یرشدون ( بقره -186)


 الم تعلم ان الله له ملک السموات و الارض و ما لکم من دون الله ولی و لا نصیر

  (بقره  - 107)


 و انذر به الذین یخافون ان یحشروا الی ربهم لیس لهم من دونه ولی و لا شفیع

 لعلهم یتقون (انعام - 51)


 و ما انتم بمعجزین فی الارض و ما لکم من دون الله من ولی و لا نصیر(شوری31 )

                                                                                          

                                                                  ادامه دارد.....

               


عینک حیا

                                                                               

این از نسخه های اخیری است که برای یهودیان مذهبی و متعصب ساکن اسرائیل که به اولترا اورتدوکس معروفند پیچیده شده است.

در اسرائیل عینک هایی ساخته شده که باعث اجتناب مردان یهودی از تماس با جنس مخالف میشود. این عینک ها دید آنها را محو می کند. در نتیجه مجبور نیستند در خیابان زنانی را ببینند که لباس های نامناسب به تن دارند.

در تلاش برای باقی ماندن و ادامه دادن شیوه زندگی مذهبیشان، یهودیان اولترا اورتدوکس، همه جا زنان و مردان را از هم جدا می کنند. در اتوبوس، در پیاده رو و در فضاهای عمومی دیگر. زیرا در قوانین کتاب مقدس آنها تماس بین زن و مردی که ازدواج نکرده اند منع شده. و زنان نیز به پوشیدن لباس هایی که آستین بلند و یقه بسته دارند تشویق میشوند.


اجتماع  یهودیان تندرو که گشت های ارشاد غیررسمی در سطح خیابان ها نیز دارند این عینک های عفت و حیا (modesty glasses ) را به مردم می فروشند. این عینک  برچسب هایی برروی خود دارد که دید واضحی تا فاصله چند قدمی جلوی پای فرد قرار میدهد تا از حرکت او ممانعت نشود. اما تصاویر دورتر را محو میکند که شامل زنان داخل خیابان نیز میشود.



                                                    
                                                                          

برای مردانی که دائم تشویق میشوند تا از دایره محدود و منزوی مذهبی خود خارج شده و با دنیای بیرون از جامعه تماس و ارتباط بیشتری داشته باشند، ماشین هایی نیز پیشنهاد شده که اطرافش کاور دارد که دید جنبی و خارجی آنها را تا حدودی بلاک کند؟؟؟؟

                           -----------------------------------------------------------


فرقه هاردی اسرائیل معتقدند سبک پوشش برقع، شامل چادری که کل بدن را می پوشاند با پارچه ای که مانند نقابی به چهره زده میشود توسط (بروریا کرن) رهبر مذهبی اسرائیلی از نو باب شده. او که خود را همیشه در چند لایه پارچه میپوشاند معتقد بود در دنیا حجاب از ابتدا یک سنت یهودی بوده و در کتاب مقدس نیز به آن اشاره هایی شده. رفقه (ربکا) همسر اسحاق بعد از ازدواج به احترام همسر خود دستمالی به سر خود میبست و از آن به بعد حجاب موی سر تبدیل به سنتی یهودی شده. او  ادعا میکرد عکس هایی چهارصدساله؟؟؟ از زنان یهودی دیده که از فرق سر تا نوک پا خود را در پارچه پوشانده بودند.

 
                                     
کرن معتقد بود پوشیدن برقع و پیروی از قانون حیا و عفت، زنان را از چنگال مردان حفظ می کند. یک مرد وقتی بدن زنی را می بیند از نظر جنسی تحریک می شود و به معصیت می افتد. و اگر عملا هم واکنشی نشان ندهد در افکار خود به گناه می افتد. بنابراین زنان با پوشیده برقع عفت خود را حفظ می کنند. کرن در سال 2009 به دلیل آزار و اذیت فرزندان خود و چند کودک خردسال دیگر و انجام رفتارهای خشونت آمیز در دادگاهی در اورشلیم محکوم شده و به زندان افتاد.



-----------------------------------------


                                                                 


این تصویر یک حاخام یهودی است. مطابق آیین یهود، دیدن قبرستان یا عبور از بالای آن و یا تماس با جسد مرده (مگر هنگام مراسم تشییع جنازه نزدیکان)، موجب ناپاکی میشود. و همچنین تماسو نشستن کنار زنان در فضاهای عمومی نیز ممنوع است و منجر به ناپاکی فرد میشود.

این جدایی و پرهیز از جنس مخالف به حدی است که این گروه هنگام برقراری روابط زناشویی در بستر نیز ملحفه ای به تن می کنند که البته سوراخهایی در آن تعبیه شده .چون دیدن بدن همسر نیز در مذهب آنها ممنوع است.

 رابی یوسف شالوم الیاشیو رهبر انجمن یهودیان هاردی لیتوانی در اسرائیل اولین بار این فتوا را صادر کرده و البته برای آن راه حلی نیز پیشنهاد داده. هنگامی که هواپیما از بالای قبرستان عبور می کند پیچیدن خود در کیسه پلاستیک ضخیم مجاز است و اشکالی ندارد و پلاستیک مانع بالقوه ای در برابر ناپاکی است.(؟؟؟؟)  ولی در این پلاستیک ها چگونه میشود نفس کشید؟ آیا سوراخهای ایجاد شده برای تنفس خاصیت منع بالقوه آن را باطل نمی کند؟ فرودگاه بن گوریون در اسرائیل به وسیله قبرستان های متعدد کوچکی در اطراف احاطه شده و این مسئله موجب نگرانی  یهودیان مذهبی است و اخیرا شرکت  ملی هواپیمایی اسرائیل (ال آل) با تقاضاهای زیادی از طرف مذهبی ها مواجه شده که ترجیح میدهند در داخل هواپیما جایی بنشینند که خانمی در صندلی بغل آن نباشد.

یهودیان غیر مذهبی این گونه اعمال احمقانه و غیرطبیعی یهودیان اولترااورتدوکس را نمی پسندند و با آن مخالفت می کنند و خود را از این گروه تندرو مذهبی جدا می دانند. اما بحث برسر این است که این یهودیان تندرو، پایه و بیس باورهای خود را از چه منبعی برداشته اند؟  از تورات -

همان کتاب مقدسی که تمامی یهودیان دنیا خود را پیرو آن میدانند. یهودیان غیر مذهبی که سبک زندگی نرمال تری دارند آنهایی هستند که به دستورات و احکام تورات چندان پایبند نیستند. وگرنه به هنگام انتخاب دوست پسر باید سنگسار شوند. یا هنگام خروج از منزل باید مقنعه به سر کنند و ...

 هرچقدر کمتر به قوانین تورات عمل کنید، به همان نسبت متعادل تر زندگی خواهید کرد. این گونه اعمال و رفتار یهودیان، من را دائم به یاد وضعیت کشور خودمان می اندازد. گشت های ارشاد داخل خیابان ها، جدا کردن زن و مرد در محیط هایی چون مدرسه، دانشگاه، اتوبوس و... و آزار و اذیت دختران وپسران جوان هنگامی که با هم در مکانی دیده  شوند و بعضا  عقد کردن اجباری آنها با هم در کلانتری و ده ها مورد دیگر، که درسرزمین مان هرروز شاهد آنیم. با توجه به نفوذ بسیار زیاد یهودیان در اقتصاد، سیاست و مذهب و فرهنگ جامعه ایران حالا می شود حدس زد که این گونه رفتار ها از چه منبعی نشات میگیرد.

 چون  اسلام دین سخت گیری نیست و هر چیزی را گناه نمی داند و نسبت به روابط انسانی و زندگی چنین برخوردی ندارد.


-          قد افلح المومنون. الذین هم فی  صلاتهم خاشعون . والذین هم  عن اللغو معرضون – و الذین هم للزکوه فاعلون.والذین هم لفروجهم حافظون. الا علی ازواجهم او ما ملکت ایمانهم . فانهم غیر ملومین  (مومنون 1-6 ) 

-          ضرب لکم مثلا من انفسکم هل لکم من ماملکت ایمانکم من شرکاء فی ما رزقناکم فانتم فیه سواء تخافونهم کخیفتکم انفسکم کذلک نفصل الایات لقوم یعقلون ( روم  -28 ) 

-          لا جناح علیهن فی آبائهن و لا ابنا ئهن و لا اخوانهن و لا ابناء اخوانهن و لا ابناء اخواتهن ولا نسائهن و لا ما ملکت ایمانهن و اتقین الله ان الله کان علی کل شی ء شهیدا (احزاب  - 55)

        ---------------------------------------------------

و حال به فراز هایی از تورات گوش بسپاریم:

-          اگر کسی دختری را که نامزد نبود فریب داده با او هم بستر شد البته می باید  او را زن منکوحه خویش سازد ...(ثفر خروج – باب 22)

-          اگر کسی برای خود زنی بگیرد و چون بدو درآید او را مکروه داردو اسباب حرف بدو نسبت داده و گوید این زن را گرفتم و چون به او نزدیکی نمودم ، او را باکره نیافتم ، اگر این سخن راست باشد و علامت بکارت دختر پیدا نشود ،آنگاه دختر را نزد در خانه پدرش بیرون آورند ، و اهل شهرش او را با  سنگ سنگسار نمایند تا بمیرد .چونکه در خانه پدر خود زنا کرده. (ثفر تثنیه  -  باب 22  )

            ----------------------------------------------

به راستی سنت و قوانین و احکام جاری در کشور ما به فرامین و آموزه های قرآن شبیه تر است یا تورات؟


    

                           

پدیده مرگ : دیروز و امروز



 کل نفس ذائقه الموت و نبلوکم بالشر و الخیر فتنه و الینا ترجعون(الانبیاء 35)


درلابه لای خاطرات مادربزرگ هشتاد ساله ام یک بار شنیدم که میگفت، در دوران کودکی اش شاهد مرگ دو خواهر خردسال خود بوده که ناگهان به عفونت یا تبی مبتلا شدند. چند روزی درد کشیدند و سرانجام در آغوش مادر خود جان دادند. خود مادر بزرگم نیز سه تن از فرزندان خردسال خود را به همین ترتیب از دست داده. با این همه مطابق سنت، پدرو مادر در مقابل بزرگ خانواده اجازه گریه کردن برمرگ کودک خود یا "افسرده شدن" را نداشتند. چرا که در گوشه ای نشستن و زاری کردن گذران سخت امور زندگی آن خانواده های پرجمعیت را دچار وقفه میکرد. گله بی سرپرست میماند و محصولات کشاورزی بدون رسیدگی. حتی مراسم خاکسپاری چندانی هم برای این کودکان متوفی انجام نمیشد. شرایط سخت زندگی در گذشته و کمبود امکانات، سرمای شدید زمستان ها و ...  موجب مرگ عده زیادی میشد .

 بیماری های عفونی نظیر وبا ، سل ،ذات الریه و ... علل پیشتاز مرگ بزرگسالان در جوامع مختلف بودند وعفونت های دوره کودکی مانند سیاه سرفه،سرخک، مخملک و عفونت های حاد معدی- روده ای همراه با استفراغ و اسهال جان بسیاری از کودکان را می گرفت

اما

-          افراد بیمار اغلب درخانه تحت مراقبت قرار میگرفتند و همانجا در کنار خانواده میمردند.

-          کودکان خردسال مرگ پدربزرگ ، مادربزرگ یا خواهرو برادر خود رادر خانه به چشم میدیدند.

-          خویشاوندان جسد را آماده میکردند و کار تدفین را خود انجام میدادند.

-          حتی در بعضی کشورها جسد در مقبره خانوادگی نزدیک خانه به خاک سپرده میشد.

مرگ بخشی از زندگی روزمره مردم بود و اگر چه رویداد خوشایندی تلقی نمیشد اما واقعیتی پذیرفته شده بود

----------------------------------------------------------------------------

  

اما  با گذشت سالها در جامعه صنعتی امروز پدیده مرگ به صورتی نامرئی درآمده


-          مردم برای زدودن نشانه های پیری که علامت پایان زندگی است به سراغ جراحان زیبایی و تکنیک های جوان سازی پوست میروند.

-          پزشکان به بیمارانی که در شرف موت هستند درباره وضعیتشان دروغ می گویند.

-          وقتی بیماری از نظر بالینی مرده است با  استفاده از ماشین، عملکرد اندام های حیاتی بدن او را حفظ می کنند.

-          بسیاری از بیماران بعد از مطلع شدن از بیماری لاعلاج خود از " وحشت مرگ " عملا میمیرند.

-          به پرسشهای کودکان درباره مرگ با سرزنش و سکوت پاسخ داده می شود.

-          کودکان از صحنه فوت یا خاکسپاری اعضای خانواده دور نگه داشته میشوند.

-          واقعیت مرگ اعضای خانواده برای کودکان شرح داده نمی شود. و به جای آن داستان های واهی چون به سفر رفتن پدر و ... در ذهن شان کاشته میشود.

-          بیماران در فضای سیستماتیک بیمارستان و دراتاقی پر از تجهیزات پزشکی دور ازفضای خانه درحالی که کادر پزشکی به مراقبت از آنها مشغول است نگه داری میشوند.

-          اجساد مردگان  به سازمان های مربوطه فرستاده میشود تا کار کفن و دفن را انجام دهند.

-          اگر عزاداران درباره اندوه خود به صحبت بنشینند آنها را به سکوت دعوت کرده یا موضوع بحث را عوض میکنند. چون مرگ بد است و نامبردنی نیست

  

گویی انکار مرگ به بخشی از فرهنگ روزمره ما تبدیل شده، وهمه کار انجام میشود تا عینیت و واقعیت آن پیش چشم نیاید


آگاهی از مرگ عزیز و شوک بعد از آن و کنار آمدن تدریجی با واقعیت و مسئولیت هایی که خود به خود بر دوش بازماندگان قرار میدهد از چالش های دنیای مدرن ماست. هر چه سن متوفی کمتر باشد. هر چه میزان سرزندگی و نشاط او بیشتر بوده باشد. و هر قدر مرگ نابهنگام تر یا فجیع تر باشد کنار آمدن با آن دشوارتر میشود

و در این میان شاهد تلاش های متخصصان علوم انسانی در قالب روان شناس و جامعه شناس و... هستیم که مترصدانه میکوشند تا مشکلات جامعه انسانی را با نظریه پردازی و تحلیل آمار و ارقام حل کنند و صحنه ساده زندگی را پر از "حرف" و "فلسفه بازی های بی خاصیت" کنند. بی اینکه توجه داشته باشند که مشکلات ما از کجا نشات گرفته:


<<<روان شناسان سوگ را به سه مرحله تقسیم می کنند. مرحله اول دوره کوتاه مدت شوک است که چند روز طول می کشد و طی آن بازماندگان بهت زده و فاقد توانایی عکس العمل اند. مرحله دوم دوره رنج کشیدن شدید است که در آن نشانه های فیزیکی و هیجانی چون بیخوابی، بی قراری و تحریک پذیری شدید نشان میدهند.همراه تمنای دردناک برای دیدار مجدد عزیز از دست رفته،این مرحله بین هفته دوم و چهارم پس از مرگ متوفی آغاز شده (!!!) و پس ازچند ماه ممکن است فروکش کند. مرحله سوم معمولا  ظرف یک سال پس از مرگ متوفی پدیدار میشود که مرحله از سر گیری فعالیت های عادی و برقراری مجدد روابط تازه با دیگران است؟؟؟؟؟>>>

          

متخصصین علوم انسانی توجهی به این مسئله ندارند که انسان دنیای امروز انسانی ره گم کرده است که به خاطر دوربودن از آموزه های الهی که اغلب به صورت ناقص یا تحریف شده با آن آشناست، به چنین روزی افتاده .آنها می خواهند با استفاده از تکنیک ها و تدابیر اختراعی خودشان به درمان مشکلات امروز بشر بپردازند. نمی دانند که خداوند راه درست زیستن را قبلا در قالب کتاب های آسمانی به انسان آموخته.

مرگ نقطه پایان زندگی نیست و تنها مرحله ای از حیات موجودات زنده است و مانند تولد چیزی از جنس خود زندگی است. سرنوشت ما در ید قدرت خداوند است و بعد از مرگ رستاخیز و زندگی ابدی در انتظار ماست و قرآن چه زیبا به این مسئله پرداخته است:

     - فانظر الی آثار رحمت الله کیف یحی الارض بعد موتها ان ذلک لمحی الموتی و هو علی کل شیء قدیر(روم – (50 

 -   کل نفس ذائقه الموت و انما توفون اجورکم یوم القیمه فمن زحزح عن النار و ادخل الجنه فقد فازوما الحیوه الدنیا الا متاع الغرور(آل عمران _ 185)

    - و الله انزل من السماء ماء فاحیابه الارض بعد موتها ان فی ذلک لایه لقوم یسمعون(النحل – 65)

    - یخرج الحی من المیت و یخرج المیت من الحی و یحی الارض بعد موتها و کذلک تخرجون  (روم - 19)

    - و ما کان لنفس ان تموت الا باذن الله کتابا موجلا و من یرد ثواب الدنیا نوته منها و من یرد ثواب الاخره نوته منها وسنجزی الشاکرین (آل عمران -145)

    - اینما تکونوا یدرککم الموت و لو کنتم فی بروج مشیده و ان تصبهم حسنه ،یقولوا هذه من عند الله و ان تصبهم سیئه یقولوا هذه من عندک .قل کل من عندالله فمال هولاء القوم لا یکادون یفقهون حدیثا  (نساء - 78) 

به راستی اگر کسی به این آیه های سحر آمیز و روشنگر ایمان بیاورد و قادر به درک آن باشد، آیا در زندگی گرفتار ترس ، افسردگی و تردید در انتخاب مسیر درست خواهد شد؟ مسلما چنین انسانی هنگام برخورد با مرگ نیز تکلیف خود را بروشنی خواهد دانست


الذین اذا اصابتهم مصیبه قالو انا لله و انا الیه راجعون(بقره 156)

 

                 

  ----------------------------------                             

علی رغم نگاه منفی و پر از خوف دنیای امروز به این پدیده، علل پیشتاز مرگ در عصر حاضر اکثر توسط خود انسان و به دلیل شیوه غلط زندگی او به وجود آمده. بیماری های قلبی – عروقی و سرطان اولین عامل مرگ و میر در دنیای مدرن ماست. ومرگ ناشی از تصادفات و سوانح، خودکشی، قتل و جنگ عوامل بعدی.

والبته در این میان با فاجعه ای مواجهیم که نام آنرا" مرگ های تدریجی " با مجوز رسمی دولت ها میتوان نام نهاد:

آلودگی هوا، آلودگی های صنعتی و تشعشعات و امواج مضری که محصول تکنولو‍‍ژی است هرروز جان بسیاری را در سراسر جهان میگیرد، تولید مواد غذایی غیر ارگانیک و شیمیایی از عوامل مهم بیماری سرطان است. کارخانه های تولید سیگار هرساله سودهای کلانی از فروش دخانیات به دست می آورند. و آمارها نشان از رشد روز افزون مصرف سیگار در کشورها بخصوص در بین زنان و نوجوانان میدهد. کشت خشخاش و تنباکو در بعضی کشورها با مجوز های رسمی و دولتی انجام میشود .بسیاری، افراد مسن خانواده خود را به سرای سالمندان میسپارند و به این ترتیب عملا مرگ آنها را به جلو می اندازند. زیرا در چنین فضایی دور از جمع خانواده، سالمندان هدف و انگیزه ای برای بیدار شدن از خواب و فعالیت روزانه  ندارند. وهرساله دررسانه های سراسر جهان فیلمها و برنامه هایی تولید میشود که خشونت را آموزش میدهند یا آهنگ ها و ترانه هایی غم انگیز، با مضامینی ناامید کننده به خورد مردم داده میشود. هرروز تعداد بی شماری از انسان ها در کشورهای افریقایی به دلیل کمبود غذا و آب آشامیدنی سالم جان خود را از دست میدهند. درحالی که تنها یک ایالت امریکا به راحتی می تواند مواد غذایی کل مردم این سرزمین را مهیا کند...


بدون تعارف این قبیل مسائل واعمال ضد زندگی، همه از بی لیاقتی مدیران و برنامه ریزان امروز جهان یعنی یهود خبر میدهد که صاحبان هفتاد و پنج درصد ثروت کل کره زمین و تصمیم گیرندگان اصلی مسائل حیات ما هستندو تا زمانی که بشر امروز به واقعیت این مسئله پی نبرد نه روان شناس و نه هیچ نیروی دیگری قادر به رفع سردرگمی ها و پیچیدگی های زندگی اش نخواهد بود.

 

 

بخشی از مطالب این نوشتار از کتاب رشد انسان ،تالیف فیلیپ رایس برداشته شده است

 

مقدمه


قتل عام پوریم انحراف بشریت از مسیر تمدن و شیوه درست حیات بود که با اندوخته ارزشمند چند هزار ساله و اندک اندک خود میرفت تا کره خاکی را به "بهشتی برای زیستن" تبدیل کند. اما شیطان گویی رویای دیگری برای او در سر داشت....

                                        --------------------------------------------

آیات قرآن در زمان نازل شدنش مرهم و سلاحی بود برای بشری که زخم عمیق پوریم را بر پیکر خود داشت و شاید گنجینه ای از مهربانی و رحمت دوباره برای همان یهودی که جز درد نصیب خود و زندگی نمی کرد. باشد که این بار هدایت یابند.اما....

                                        --------------------------------------------

امروز رحمت بی منتهای خداوند دوباره شامل حال "ما" شده است.

بنیان اندیشی انقلابی است برای بازنگری گذشته و خردمندیهای از دست رفته تا بدانیم لحظه هایی که  همه ما سپری می کنیم نامش "زندگی" نیست.


یادمان نرود قرآن هم امروز نیز تنها سلاح و سرمایه قدرتمند بشر است در برابر قومی که هر روز و هر لحظه او را از جایگاه "اشرف مخلوقات" به زیر میکشاند و گرفتار مسائلی میکند که شایسته و برازنده او در مقام "خلیفه خدا بر روی زمین" نیست.


این وبلاگ پیش کش ناقابلی است به روح بومیان خردمند درخاک خفته این خطه از شرق میانه که شاید هنوز فرصت نکرده بودند برای سرزمین در حال اتحاد و یکی شدن خود نامی انتخاب کنند و تلاش می کند تا دشمنان هستی و هویت پر شکوه مسلمانان خاورمیانه را بیش از پیش رسوا کند. امید که از عهده آن به درستی برآید. یک روز بشر این کره خاکی را به بهشت موعودی تبدیل خواهد کرد که خداوند وعده آن را در قرآن عظیم داده است.

آن روز از شما برای برخاستن و زیستن ابدی درآن دعوت خواهد شد.